پارت آوردم بقولید🖇️

🤍💫Bahat Aromam💫🤍

Part 8
نشستم که اون بی مغز جان هم نشس کنارم
اومد چیزی بگه که گارسون اومد سفارش گرفت
من قهوه با کیک شکلاتی سفارش دادم اونم همینطور
رفت
اومد همون چیزو بگه که گوشیش زنگ خورد کفری بلند شد جواب داد برگشت
دوباره اومد بگه که گوشیه من زنگ خورد ایندفعه
پوفی کشید
مامان بود
یانا :جانم مامی؟
مامان:علیک سلام
يانا:سلام بر بانوی خودم
مامان:خوبی؟ چیزی خوردی؟ آب به اندازه خوردی؟ جاییت نشکسته؟ باکسی دعوا نکردی؟
یانا :وای مادر من یه نفس بگیر، خوبم، بله خوردم، بله، نه سالمم، (با کمی مکث) نه فلا نه، جانم چیکار داشتی؟
مامان:میخواستم بگم که شب خونه اقاجونیم،آقاجون مهمون داره، انگار یکی از دوست های قدیمی اقجون هست، تازه همو پیدا کردن، بیا حتما اقاجون رو وجود تو تاکید کرده
یانا:هوففف باشه میام ماشین ندارم بگو برنا بیاد دنبالم
مامان : باشه، خدافس
یانا:بابای
بعد از قطع کردن پوف کلافه ای کشیدم
به سمت میز رفتم
دوباره اومد چیزی بگه گارسون سفارش هارو آورد
مینا عصبی نگاهش کرد
گارسون گذاشت و بعد از تشکر من رفت
اومد بگه گوشیم PMاومد
با خنده نگاه کردم، برنابود
پیام برنا:"سلام خوبی، ببین برو خونه من از خونه میام دنبالت ماشینت تعمیر گاه هم هست مواظب خودت باش بای"
پوفففف
کلافه به مینا نگاه کردم....

#اصکی‌حرام 💫 🙂
#ادیت‌ناسی
#ساکورا
#رمان
#باهات‌آرومم
#اصکی‌حرام
#طنز
#فان
#نازی
#roman
#bahataromam
#tanz
#fany