پارت ۱۰۱
صبح
* وقتشه بریم
+ تو خوشحال نباشی عمه من خوشحال باشه قراره تهیونگت و ببینی
* توی گُنج خودم نمیپوستم ببخشید توی پوست خودم نمی گُنجم
برای کوک خوشحال بودم
+ پس چرا وایستادی بریم
از اتاقمون خارج شدیم من یه لباس قرمز پوشیده بودم و موهام و ریخته بودم جلوی چشمم تا اون دختره ایکبیری رو نبینم کمی هم لبام و سرخ کرده بودم کوک یه لباس آبی کمرنگ پوشیده بود و موهاش و داد بود کنار و اونم مثل من کمی لباش و رنگ داده بود بلاخره رسیدیم به باغی که قرار بود مراسم اونجا برگزار بشه شاهزاده خانم رو مخم اونجا بود
♡ داداشی
برگشتم و بادیدن هانا که الان مثل یه خانم موقر شده بود پشمام پر پر شد
* ببخشید شما ؟
♡ خاک تو سرت هانام
* مطمئنی هانا بیریخت تر از این حرفاس
+ کوک اذیتش نکن قربونت بشم عشق داداش چقدر خوشگل تر شدی
♡ ای آدم زرنگ نگفتی خوشگل که بگم یعنی نبودم
* جیمین از تو باهوش تره خانوم خنگ
♡ حیف وسط مراسمیم وگرنه ...
÷ وگرنه چه اشتباهی میکردی
♡ هیچ کاری تهیونگا
ویو کوک
پشمام ریخته بود قد ببین یا خداااا فیس ببین یا خداااا قد ولش فیس ولش تیپ و ببین یاااااااا خداااااااا
÷ سلام پسرکم
* مطمئنی تهیونگی ؟
تهیونگ آروم خندید و منو کشید توی بغلش
÷ بله تهیونگم
* وقتشه بریم
+ تو خوشحال نباشی عمه من خوشحال باشه قراره تهیونگت و ببینی
* توی گُنج خودم نمیپوستم ببخشید توی پوست خودم نمی گُنجم
برای کوک خوشحال بودم
+ پس چرا وایستادی بریم
از اتاقمون خارج شدیم من یه لباس قرمز پوشیده بودم و موهام و ریخته بودم جلوی چشمم تا اون دختره ایکبیری رو نبینم کمی هم لبام و سرخ کرده بودم کوک یه لباس آبی کمرنگ پوشیده بود و موهاش و داد بود کنار و اونم مثل من کمی لباش و رنگ داده بود بلاخره رسیدیم به باغی که قرار بود مراسم اونجا برگزار بشه شاهزاده خانم رو مخم اونجا بود
♡ داداشی
برگشتم و بادیدن هانا که الان مثل یه خانم موقر شده بود پشمام پر پر شد
* ببخشید شما ؟
♡ خاک تو سرت هانام
* مطمئنی هانا بیریخت تر از این حرفاس
+ کوک اذیتش نکن قربونت بشم عشق داداش چقدر خوشگل تر شدی
♡ ای آدم زرنگ نگفتی خوشگل که بگم یعنی نبودم
* جیمین از تو باهوش تره خانوم خنگ
♡ حیف وسط مراسمیم وگرنه ...
÷ وگرنه چه اشتباهی میکردی
♡ هیچ کاری تهیونگا
ویو کوک
پشمام ریخته بود قد ببین یا خداااا فیس ببین یا خداااا قد ولش فیس ولش تیپ و ببین یاااااااا خداااااااا
÷ سلام پسرکم
* مطمئنی تهیونگی ؟
تهیونگ آروم خندید و منو کشید توی بغلش
÷ بله تهیونگم
- ۲.۰k
- ۱۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط