سناریو سوکوکو: هیولای زیبا
آره....این زندگی منه....هر روز از درد به خودم بپیچم و ناله کنم...
بدون اینکه بتونم این لعنتی رو تمومش کنم....بدون اینکه بتونم آخرین نفس
دردناکم رو بکشم...من فقط و فقط باید درد بکشم....این قلب کوفتی چرا از کار نمیوفته آخه؟ چرا خون توی رگ هام خشک نمیشه؟ از این وجود نحس متنفرم...
آخه چرا؟ چرا باید اینجوری باشه؟
* پسرک در حالی که با بدن آغشته به خون به جنازه سردی که با رد پنجه های حیوون وحشی بریده شده بود نگاه کرد ، همون طور که به جنازه زن نگاه میکرد خونی که از دستش میچکید رو لیس زد*
پسرک زمزمه وار گفت: آره...این پایان هر کسیه که سعی کنه به من نزدیک بشه...این خون خیلی قشنگ نیست؟ موراساکی؟ منکه دوستش دارم...یه گزه فوق العادهای میده...مزه آهنِ توی خون خیلی خوبه...بوی شدیدی که اتاق رو پر کرده...
* پسرک در حالی که چشم های آبی و موهای ابریشمی بی نقصش در طول روز باعث خجالت گل ها میشه و پوست نرم و سفیدش به ابر های آسمون میخنده و رایحه ای که به گرمی بوی آفتابه میدرخشه اما زمان هایی هست که در شب خار های این گل بد عیب و نقص بیرون میزنه و از خونِ کسی که اون رو به آرومی نوازش کرده لذت میبره هیولایی زیبا این قصه آغاز شکوفایی غنچه غمگین ما چویا ناکاهارا هست...
بدون اینکه بتونم این لعنتی رو تمومش کنم....بدون اینکه بتونم آخرین نفس
دردناکم رو بکشم...من فقط و فقط باید درد بکشم....این قلب کوفتی چرا از کار نمیوفته آخه؟ چرا خون توی رگ هام خشک نمیشه؟ از این وجود نحس متنفرم...
آخه چرا؟ چرا باید اینجوری باشه؟
* پسرک در حالی که با بدن آغشته به خون به جنازه سردی که با رد پنجه های حیوون وحشی بریده شده بود نگاه کرد ، همون طور که به جنازه زن نگاه میکرد خونی که از دستش میچکید رو لیس زد*
پسرک زمزمه وار گفت: آره...این پایان هر کسیه که سعی کنه به من نزدیک بشه...این خون خیلی قشنگ نیست؟ موراساکی؟ منکه دوستش دارم...یه گزه فوق العادهای میده...مزه آهنِ توی خون خیلی خوبه...بوی شدیدی که اتاق رو پر کرده...
* پسرک در حالی که چشم های آبی و موهای ابریشمی بی نقصش در طول روز باعث خجالت گل ها میشه و پوست نرم و سفیدش به ابر های آسمون میخنده و رایحه ای که به گرمی بوی آفتابه میدرخشه اما زمان هایی هست که در شب خار های این گل بد عیب و نقص بیرون میزنه و از خونِ کسی که اون رو به آرومی نوازش کرده لذت میبره هیولایی زیبا این قصه آغاز شکوفایی غنچه غمگین ما چویا ناکاهارا هست...
- ۱.۵k
- ۲۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط