انشا پسربچه به پدر رفتگرش

انشاي پسربچه به پدر رفتگرش:

پدرعزيزم، من به خوبي ميفهمم که بسيار باشرف است آنکس که انسان باشد و بين آشغالها نان پيداکند،
تاآنکس که؛ آشغال باشد و بين انسانها نان پيداکند...!
دردي که انسان را به سکوت وا ميدارد
بسيار سنگين تر از درديست که
انسان را به فرياد وا ميدارد...!
و انسانها فقط
به فرياد هم ميرسند،نه به سکوت هم!
دیدگاه ها (۲)

مادر خطاب به کودک خردسالش :هیچ میدونستی وقتی که اون شیرینی ر...

ﺑﯽ ﺳﻮﺍﺩﺍﻥ ﻗﺮﻥ ۲۱ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﺑﻨﻮﯾﺴﻨﺪ...

ذهن ما باغچه استگل در آن باید کاشت... گل بکاریم بیاتا مج...

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺣﻤﻠﻪ ﯼﺍﺣﺘﻤﺎﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﻢﮐﻪ ﺑﻪ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط