فیک جمین
فیک جمین
پارت ۶
وقت ازدواج خون آشام ها
از زبون جمین :
همین جور که داشتم به طرف انبار میرفتم داشتم به این فکر میکردم که واقا ته ته خواسته منو ا..ت باهم بریم ماموریت ولی چرا خیلی ذهنمو مشغول کرده بود و این نگرانم میکرد تو فکرام غرق شده بودم که یهو یه سایه با عجله از جلو چشمام رد شد
بیشتر که دقت کردم دیدم ا..ت بود که داشت با سرعت به طرف کارخونه میرفت
چیییییی ا..ت واییی نه اگه اون زودتر بگه بعدش وایییی نه اونموقع بدبخت میشم واییییییییییی نه
پس با سریعتر سرعت دیدم تا به ا..ت برسم داشتم نفس نفس میزدم اوففف این دختر چرا انقدر تند میدونه اگه معطلش کنم شاید زودتر برسم آخ جوننن پس بریم تو کارش
(بچه ها بهتره بریم تو کارش 😂😂)
خسته شده بودم ولی با تمام توانم داد زدم
جمین : ا.ت ا..ت صبر کن دختره هیییی دختره صبر کن میگم یااااااااااا
ا..ت وایساد و با تردید برگشت وو قتی منو دید چشاش شد قد توپ
ا..ت : توووووووووو اینجا چیکار میکنی
جمین : اممممم راستش چیزه ببین
پایان پارت ۶ مرسی که تا اینجا حمایتم کردین بوس 😘
پارت ۶
وقت ازدواج خون آشام ها
از زبون جمین :
همین جور که داشتم به طرف انبار میرفتم داشتم به این فکر میکردم که واقا ته ته خواسته منو ا..ت باهم بریم ماموریت ولی چرا خیلی ذهنمو مشغول کرده بود و این نگرانم میکرد تو فکرام غرق شده بودم که یهو یه سایه با عجله از جلو چشمام رد شد
بیشتر که دقت کردم دیدم ا..ت بود که داشت با سرعت به طرف کارخونه میرفت
چیییییی ا..ت واییی نه اگه اون زودتر بگه بعدش وایییی نه اونموقع بدبخت میشم واییییییییییی نه
پس با سریعتر سرعت دیدم تا به ا..ت برسم داشتم نفس نفس میزدم اوففف این دختر چرا انقدر تند میدونه اگه معطلش کنم شاید زودتر برسم آخ جوننن پس بریم تو کارش
(بچه ها بهتره بریم تو کارش 😂😂)
خسته شده بودم ولی با تمام توانم داد زدم
جمین : ا.ت ا..ت صبر کن دختره هیییی دختره صبر کن میگم یااااااااااا
ا..ت وایساد و با تردید برگشت وو قتی منو دید چشاش شد قد توپ
ا..ت : توووووووووو اینجا چیکار میکنی
جمین : اممممم راستش چیزه ببین
پایان پارت ۶ مرسی که تا اینجا حمایتم کردین بوس 😘
۲۶.۷k
۲۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.