فیک جمین
فیک جمین
پارت۵
از زبون ا..ت :
آیو : ا..ت به نظرت الان ته ته به حرفت گوش میده معلومه نه پس چرا خودتو داری کوچیک میکنی بزار جمین التماس کنه
) البته دور از جمین خدانکرده وایی دختره استغفرالله )😁
ا..ت : آره حتما بعدشم بگه این از خداش بود که با من باشه و فلان و بهمان
ایو: خوب که چی دیونم کردی از اونموقع هرچی من میگم نر تو میگی بدوش
ا.ت: وای آیو این ته ته چرا اینجوری میکنه ها آخه من چه هیزم تری بهش فروختم
ایو: والا منم نمیدونم لابد اونم شماها دیونه اش کردین دیگه آلن داره تلافی میکنه خخ😁
ا..ت : زهرمار ایشش
آیو : عجبااااا یا با ادب باش
یکم ساکت شدیم و
بعد همین جور که داشتیم همو نگاه میکردیم یه لحظه یه چیزی یادم اومد ایول برگ برنده منهههه اخخخخ جونننننن😆
به سرعت برگشتم طرف آیو که مهره های گردنم جا به جا شد خدا ازت نگذره ته ته ببین به خاطر یه حرف تو چه ها که نکشیدم
) نه اینکه حالا از خداشم نبوده انگل )😂
ا..ت:میگمممممممم( با داد) ایووووو یه چیزیییییییی
ایو: مرگگگگگگگگ چیه خوب مثل آدم بگو چرا داد میکشی انتر
ا..ت : ببخشید ببخشید یه لحضه ذوق کردم
آیو.: خوب بنال ببینم چیه که واسش ذوق کردی هااا
ا..ت : بی ادب
آیو: با ادب بگو ببینم چی میخواستی بگی اه زهرمار ترکید
ا..ت : ته ته که عاشق تو هستش توام عاشق اون واسه هم جونتون هم میدین
آیو.: فکرشم نکن ا..ت اصلا امکان نداره اصلا و ابداع
ا..ت: ایوووووو
ایو: منو با ته ته در ننداز دیگه خودت که میدونی اخلاقش تو اینجور کارا خیلی مزخرفه ( دور از جون بچم الاهی کیوت تر از اون داریم مگه )🥺
ا..ت : ایوووو خیلی نامردی واقا خیییلی
کثافت
و بعد با اعصبانیت از اتاق مشترکمون اومدم بیرون و درو محکم بستم و راه افتادم تا برم پیش نامی شاید یه چاره ایی داسته باشم
مرسییی که تا اینجا حمایتم کردین ممنونم عزیزان🥰
پارت۵
از زبون ا..ت :
آیو : ا..ت به نظرت الان ته ته به حرفت گوش میده معلومه نه پس چرا خودتو داری کوچیک میکنی بزار جمین التماس کنه
) البته دور از جمین خدانکرده وایی دختره استغفرالله )😁
ا..ت : آره حتما بعدشم بگه این از خداش بود که با من باشه و فلان و بهمان
ایو: خوب که چی دیونم کردی از اونموقع هرچی من میگم نر تو میگی بدوش
ا.ت: وای آیو این ته ته چرا اینجوری میکنه ها آخه من چه هیزم تری بهش فروختم
ایو: والا منم نمیدونم لابد اونم شماها دیونه اش کردین دیگه آلن داره تلافی میکنه خخ😁
ا..ت : زهرمار ایشش
آیو : عجبااااا یا با ادب باش
یکم ساکت شدیم و
بعد همین جور که داشتیم همو نگاه میکردیم یه لحظه یه چیزی یادم اومد ایول برگ برنده منهههه اخخخخ جونننننن😆
به سرعت برگشتم طرف آیو که مهره های گردنم جا به جا شد خدا ازت نگذره ته ته ببین به خاطر یه حرف تو چه ها که نکشیدم
) نه اینکه حالا از خداشم نبوده انگل )😂
ا..ت:میگمممممممم( با داد) ایووووو یه چیزیییییییی
ایو: مرگگگگگگگگ چیه خوب مثل آدم بگو چرا داد میکشی انتر
ا..ت : ببخشید ببخشید یه لحضه ذوق کردم
آیو.: خوب بنال ببینم چیه که واسش ذوق کردی هااا
ا..ت : بی ادب
آیو: با ادب بگو ببینم چی میخواستی بگی اه زهرمار ترکید
ا..ت : ته ته که عاشق تو هستش توام عاشق اون واسه هم جونتون هم میدین
آیو.: فکرشم نکن ا..ت اصلا امکان نداره اصلا و ابداع
ا..ت: ایوووووو
ایو: منو با ته ته در ننداز دیگه خودت که میدونی اخلاقش تو اینجور کارا خیلی مزخرفه ( دور از جون بچم الاهی کیوت تر از اون داریم مگه )🥺
ا..ت : ایوووو خیلی نامردی واقا خیییلی
کثافت
و بعد با اعصبانیت از اتاق مشترکمون اومدم بیرون و درو محکم بستم و راه افتادم تا برم پیش نامی شاید یه چاره ایی داسته باشم
مرسییی که تا اینجا حمایتم کردین ممنونم عزیزان🥰
۲۳.۹k
۲۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.