بهقتشعر

#به_قت_شعر

از باغ می برند چراغانی ات کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند

پوشانده اند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند

ای گل گمان مکن به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند
دیدگاه ها (۳)

هر کسی از یار چیزی خواست هنگام وصالمن به محض دیدن او خاطرش ر...

مـن دختــر شیــرین سخـــن دوره ی قاجــــارتو پســـت مدرنــی ...

#به_وقت_شعر نشسته در حیاط و ظرف چینی روی زانویشاناری بر لبش ...

#به_وقت_شعر 👇گرمی لبخند از آواز بنان برداشتهچشم از فیروزه‌ها...

خیلی زود یاد گرفتم که عضو یه اقلیتم. مخصوصا که #مدرسه سفیدپو...

خیلی زود یاد گرفتم که عضو یه اقلیتم. مخصوصا که مدرسه سفیدپوس...

موج روشنگری:🖌در خصوص دلایل خودسوزی جوان اهوازی مرحوم احمد با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط