بنفش من
Part7
_محکم بغلش کردم جوری که نتونه تکون بخوره
هیش من پیشتم نترس هیش... با دست اروم زدم پشت کمرش تا اروم شه که تو بغلم خوابش برو
چت شده دختر گذاشتم رو تخت احساس تشنگی کردم رفتم آب بخورم که برق رفت بدو بدو رفتم سمت اتاق.... رو تخت دست کشیدم ولی ات نبود... ات(داد)
اتتتت(داد)
یهو صدای لرز لرزونه گریه رو شنیدم از پشت کاناپه میومد
یواشکی رفتم و به کاناپه تکیه دادم
ات کی اذیتت کرده؟
+مامانمو..هیق.. گرفتن
بابامو...هیق. گرفتن
_کی؟ کی بود؟
+صداش، میاد میخا.... هیق... د منو بکشه
_ات.. من نمیزارم یه تار مو ازت کم بشه....
+دروغ میگی؟
_نمیگم ات... بلند شدم روبه روش زانو زدم با دوتا دستم صورتشو قاب کردم و اشکاشو پاک کردم مث بچه هایی شده بود که مامان باباشو گم کرده بغلش کردم و کم کم چشاش گرم گرفت و خوابش برد بغلش کردم بردمش رو تخت و محکم تو بغلم گرفتمش و خوابیدم....
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
ممنون از حمایتتون🍓🤍
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.