با تکان پرچمت تسخیر کردی باد را

با تکان پرچمت، تسخیر کردی باد را
دلنشین کردی هوای نیمه ی مرداد را .
شب به شب، خورشید! پیشت ماه رؤیت میشود
دوست دارم آسمان صحن گوهر شاد را
.
حال شیرین زیارت نامه خواندن در حرم
می کشاند سمت مشهد، عاقبت فرهااد را
.
با نگاه مهربانت ضامن آهو شدی
بعد از آن کردی اسیر خود دل صیاد را
.
چلچراغ آسمان روشن ایوان طلا
جلد خود کرده ست صدها کفتر آزاد را
.
گاه تشیع کسی را دیده ای در صحن ها
گاه گاهی هم شنیدی خنده ی نوزاد را
.
حوض سقاخانه ات دار الشفای عالم است
کرده بینا یک نگاهت، کور مادرزاد را
.
یا رضا گفتند و رد کردند مردان خدا
با دعا، اروندرود و تنگه ی مرصاد را
.
پادشاه عالم عشقی و من از این به بعد
میگذارم روی مشهد نام عشق آباد را
.
باز میخواهم که مهمان توباشم مهربان
باز میخواهم ببوسم پنجره فولاد را
+
#بشری_صاحبی
دیدگاه ها (۱)

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست.تا ندانند حریفان که...

اصلا تمام نامه ی اعمال ما درستشرط قبول،رویت مهر ولای توستمان...

نمی دانم به استقبالت آمده ام یا قرار است بدرقه ات کنم ... هی...

.تا رابطه ی بین من و تو شکراب استهر خاطره ی خوب تو مامور عذا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط