عاشقم باش Love me
#عاشقم_باش #Love_me
#پارت_6 ادامه❤
بعد سرمو انداختم پایینو رفتم توی ماشین نشستم
آ_فک کنم فقط خودمو خودت سینگل موندیم دیگه ستیا
باخنده اینو به ستیا گفت و زد به شونش
س+خخخخخ من همون موقع که افتاد تو بغل پسره حدسشو زدم بیبی بعد با هم زدن زیر خنده داشتن میخندیدن که نشگونی از هردوشون گرفتم
د_این چه حرفیه من فقط باهاش حرف میزدم منحرفا
س+شمارشم واسه امر خیر گرفتی حتما?😂
د_اِاِاِ منو اذیت نکنید گفت اگه به چیزی نیاز داشتم یعنی داشتیم زنگش بزنیم
آ+خودتی (منظورش خر خودتیه البته دور از جون شماها)
راننده :
کجا برم خانوما?
آتنا آدرس خونه یه نیلا و ایرین رو به راننده داد دلم خیلی براشون تنگ شده نیلا دوست ما بود اما از ما یک سال بزرگ تر بود البته اون خواهر ستیا بود نه دوستش نیلا لبای کوچولو و ناز قلوه ای داشت با دماغی کوچولو و پوستی سفید و موهایه قهوه ای تیره و چشمایه مشکی و چونه ای کوچولو در کل خیلی ریزه میزه و کیوت میزنه اما از ما یکسال بزرگ تره, بهش میخوره که خواهر آتنا باشه نه ستیا از نظر چهره میگم , ایرین هم دوست صمیمیه نیلا بود از وقتی که نیلا رفته بود کره جنوبی برایه زندگی ایرین و نیلا باهم زندگی میکردن درست عین دوتا خواهر میمونن ایرین خیلی دختر پخته ایه و همینطور مهربون اون چشمایه مشکی خوشگلی داره با چونه ای ظریف و لبایه صورتی و دماغی کوچولو خیلی دختر ناز و جذابیه من واقعا دوستش دارم
غیژژژژژ ""بوم"
با ترمز راننده رفتم تو شیشه جلو
د_آخ آخ سرم شکست این چه وضعه رانندگیه?😡 😢
آتنا و ستیا که مرده بودن از خنده(من خوردم نو شیشه میخندین خعلی بیشورینننن😭 😭 😂 خخ)
راننده با عصبانیت به زبان کره ای گفت :
_برایه چی کمربندت رو نبسته بودی این کار واقعا اشتباهه(خخخ چه آموزنده شد فن فِیکَم)
د+سرمو شکستی طلبکارم هستییی?خب یادم نبود
س_لطفا ببخشیدش غرق خیال دوست پسره جدیدش بوده یادش رفته
با خنده اینو گفتو زد به آتنا
د+رو آب بخندی
راننده_دیگه رسیدیم امیدوارم در سئول بهتون خوش بگذره
هرسه تشکر کردیمو چمدونامونو برداشتیم و پیاده راه افتادیم تویه کوچه ای که خانه یه نیلا اینا بود نیلا و ایرین تو یه یک کمپانی کار میکردن به اسم اس ام کمپانیم برایه اینکه اونا موقع رفتن به سرکار اذیت نشن بهشون یه خونه یه توپ تویه یکی از بهترین مناطق سئول داده بود که فقط به کارکنان درجه یک یا خواننده ها و بازیگران میداد
آتنا_فک کنم این باشه
نگاهی به پلاک خونه کردیم و
#پارت_6 ادامه❤
بعد سرمو انداختم پایینو رفتم توی ماشین نشستم
آ_فک کنم فقط خودمو خودت سینگل موندیم دیگه ستیا
باخنده اینو به ستیا گفت و زد به شونش
س+خخخخخ من همون موقع که افتاد تو بغل پسره حدسشو زدم بیبی بعد با هم زدن زیر خنده داشتن میخندیدن که نشگونی از هردوشون گرفتم
د_این چه حرفیه من فقط باهاش حرف میزدم منحرفا
س+شمارشم واسه امر خیر گرفتی حتما?😂
د_اِاِاِ منو اذیت نکنید گفت اگه به چیزی نیاز داشتم یعنی داشتیم زنگش بزنیم
آ+خودتی (منظورش خر خودتیه البته دور از جون شماها)
راننده :
کجا برم خانوما?
آتنا آدرس خونه یه نیلا و ایرین رو به راننده داد دلم خیلی براشون تنگ شده نیلا دوست ما بود اما از ما یک سال بزرگ تر بود البته اون خواهر ستیا بود نه دوستش نیلا لبای کوچولو و ناز قلوه ای داشت با دماغی کوچولو و پوستی سفید و موهایه قهوه ای تیره و چشمایه مشکی و چونه ای کوچولو در کل خیلی ریزه میزه و کیوت میزنه اما از ما یکسال بزرگ تره, بهش میخوره که خواهر آتنا باشه نه ستیا از نظر چهره میگم , ایرین هم دوست صمیمیه نیلا بود از وقتی که نیلا رفته بود کره جنوبی برایه زندگی ایرین و نیلا باهم زندگی میکردن درست عین دوتا خواهر میمونن ایرین خیلی دختر پخته ایه و همینطور مهربون اون چشمایه مشکی خوشگلی داره با چونه ای ظریف و لبایه صورتی و دماغی کوچولو خیلی دختر ناز و جذابیه من واقعا دوستش دارم
غیژژژژژ ""بوم"
با ترمز راننده رفتم تو شیشه جلو
د_آخ آخ سرم شکست این چه وضعه رانندگیه?😡 😢
آتنا و ستیا که مرده بودن از خنده(من خوردم نو شیشه میخندین خعلی بیشورینننن😭 😭 😂 خخ)
راننده با عصبانیت به زبان کره ای گفت :
_برایه چی کمربندت رو نبسته بودی این کار واقعا اشتباهه(خخخ چه آموزنده شد فن فِیکَم)
د+سرمو شکستی طلبکارم هستییی?خب یادم نبود
س_لطفا ببخشیدش غرق خیال دوست پسره جدیدش بوده یادش رفته
با خنده اینو گفتو زد به آتنا
د+رو آب بخندی
راننده_دیگه رسیدیم امیدوارم در سئول بهتون خوش بگذره
هرسه تشکر کردیمو چمدونامونو برداشتیم و پیاده راه افتادیم تویه کوچه ای که خانه یه نیلا اینا بود نیلا و ایرین تو یه یک کمپانی کار میکردن به اسم اس ام کمپانیم برایه اینکه اونا موقع رفتن به سرکار اذیت نشن بهشون یه خونه یه توپ تویه یکی از بهترین مناطق سئول داده بود که فقط به کارکنان درجه یک یا خواننده ها و بازیگران میداد
آتنا_فک کنم این باشه
نگاهی به پلاک خونه کردیم و
۲.۳k
۲۳ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.