عاشقمباش Loveme

#عاشقم_باش #Love_me
#پارت_5
با صدایه آتنا بیدار شدم
_دیانا,دیانا بلند شو رسیدیم
با خوابالویی چشمامو باز کردم
د+من کجام?
آ_خخخ خنگول اومدیم سئول دیگه رسیدیم مسافرا دارن از هواپیما پیاده میشن
س+بچه ها بریم دیگه
_بلند شدیم و کیفامونو از بالایه باکس تویه هواپیما برداشتیم(همون تاقچه هایه گوشه بالایه هواپیما اسمشو نمیدونم یکی گفت باکسه بهم😂 )و به سمت در خروجی هواپیما رفتیم
مهماندار_امیدوارم سفر خوبی را با ما تجربه کرده باشید ممنون از انتخابتون
از پله هایه سیاری که دم هواپیما گذاشته بودن پایین رفتیم
س_هی دیانا این همون خلبانس که افتادی تو بقلشا
با تعجب سرمو برگردوندم به سمتی که ستیا اشاره میکرد ای وای اینکه خودش بود چشمایه سبز خوشگلی داشت و پوستی سفید و لبایه صورتی واقعا جذاب بود یعنی خلبانه ما همین بوده?😮
داشت با یکنفر صحبت میکرد و میخندید که سرشو برگردوند طرف من,برایه چند ثانیه چشم تو چشم شدیم خودمو زدم به اون راه و آتنا و ستیا رو که داشتن با هم حرف میزدن صدا کردم اما عین منگولا نفهمیدن رومو برگردوندم سمت پسره اوه اوه داره میاد طرف اونم با چه لبخندی
پ_سلام خوبید?
با مِن و مِن جواب دادم
د+مم..نون
د+شما خوبید?
پ_ممنونم منم خوبم
پ_پرواز چطور بود ?خسته که نشدین?
د+عالی بود
ستیا با داد از اون طرف گفت
س_دروغ میگه کلا خواب بود کل پروازوووو
پسره خندید و گفت راستی خودتونو معرفی نکردین
د+اممم خب چیزه وقت نشد معرف حضورتون بشم اسمم دیاناست از آشناییتون خوشبختم
و بعد دستمو به طرفش دراز کردم در حال دست دادن بودیم که گفت
پ_از آشنایی با بانویه زیبایی مثل شما واقعا خوشحالم من هم رایان هامر هستم اهل کانادا
صدایه ستیا رو شنیدم که داشت صدام میکرد
س+هِی دیاناااا عجله کن دیر میشه ها ایرین ونیلا منتظر ماهستنننن
رایان_اوه مثله اینکه دیرتون شده این شماره یه منه
کارتی رو به دستم داد
ر_اگه کاری داشتید حتما با من تماس بگیرید
د+اوه واقعا ممنونم لطف دارین
دوباره صدایه ستیا بلند شد
س_پس بیا دیگهههه مگه ما مسخره تو ایم?
د+اومدم
د+از آشناییتون خوشبختم آقایه هامر من دیگه برم
ر_لطفا من رو رایان صدا کنید
د+اوه حتما
داشتم به طرف ماشینی که ستیا و آتنا توش نشسته بودن و منتظر من بودن میرفتم که رایان صدام زد
ر_هِی زنگم بزن
بلند گفتم
د+حتما(دیوث مخشو زد دیگه)
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
ادامه پست بعدی