pt:3
pt:3
{Love just mafia}
داشتم فیلم میذاشتم که نامجون برگشت نشست جای جین یعنی پیش من؛من فیلم رو گذاشتم رفتم به بازوی جیهوپ به نشانه ی پاشو برو پیش نامجون، اونم بی چون و چرا رفت
نامجون: هوفف...عه...هروز اینجورید
جیهوپ: آره هروز خودمون رو باهم سرگرم میکنیم (با لبخند)
نامجون:نامجون حوصله سر بره
ات : تو مگه کار نداشتی....چرا اومدی؟
نامجون:کنسل شد..مشکلیه ؟
میخواستم جواب بدم که همون لحظه جین اومد و گفت
جین:شما دوتا همیشه اینجورید
تهیونگ:آره
جین : حالا امشب رو تحمل کنید .
جین اومد پیشم نشست یه دستش رو انداخت دور گردنم و نشست برا همه یه یه کاسه خوراکی داد نمیدونم از کجا خوراکی مورد علاقه ی منو میدونست پس ازش پرسیدم
ات : خوراکی مورد علاقه ی منو از کجا می دونی
جین:نمی دونم شانسی آوردم
ات:اومم....اوکی
فیلم رو نگاه کردیم و فیلم تموم شد رفتم تلویزیون رو خاموش کردم داشتم میرفتم اتاقم که جین گفت :
جین : ات من میام اتاق تو
اشکال نداره..بیا
نامجون :نه بیا اتاق من
جین و ات: ولی...
نامجون:همینی که هست
ات:...اما
میخواستم حرفم رو بزنم که جین پرید وسط حرفم
جین :باشه من برم چمدونم رو بیارم
منم از سره حرص یه هوفییی کشیدم و رفتم اتاقم و لباسم رو عوض کردم رفتم سراغ تختم . صبح _____
تو خماری بمونین 😎
حمایت هم خیلی کمه ❤️
{Love just mafia}
داشتم فیلم میذاشتم که نامجون برگشت نشست جای جین یعنی پیش من؛من فیلم رو گذاشتم رفتم به بازوی جیهوپ به نشانه ی پاشو برو پیش نامجون، اونم بی چون و چرا رفت
نامجون: هوفف...عه...هروز اینجورید
جیهوپ: آره هروز خودمون رو باهم سرگرم میکنیم (با لبخند)
نامجون:نامجون حوصله سر بره
ات : تو مگه کار نداشتی....چرا اومدی؟
نامجون:کنسل شد..مشکلیه ؟
میخواستم جواب بدم که همون لحظه جین اومد و گفت
جین:شما دوتا همیشه اینجورید
تهیونگ:آره
جین : حالا امشب رو تحمل کنید .
جین اومد پیشم نشست یه دستش رو انداخت دور گردنم و نشست برا همه یه یه کاسه خوراکی داد نمیدونم از کجا خوراکی مورد علاقه ی منو میدونست پس ازش پرسیدم
ات : خوراکی مورد علاقه ی منو از کجا می دونی
جین:نمی دونم شانسی آوردم
ات:اومم....اوکی
فیلم رو نگاه کردیم و فیلم تموم شد رفتم تلویزیون رو خاموش کردم داشتم میرفتم اتاقم که جین گفت :
جین : ات من میام اتاق تو
اشکال نداره..بیا
نامجون :نه بیا اتاق من
جین و ات: ولی...
نامجون:همینی که هست
ات:...اما
میخواستم حرفم رو بزنم که جین پرید وسط حرفم
جین :باشه من برم چمدونم رو بیارم
منم از سره حرص یه هوفییی کشیدم و رفتم اتاقم و لباسم رو عوض کردم رفتم سراغ تختم . صبح _____
تو خماری بمونین 😎
حمایت هم خیلی کمه ❤️
۴.۹k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.