خب دوستان بخاطر درخواست یکی از شما عزيزان تصمیم گرفتم این
خب دوستان بخاطر درخواست یکی از شما عزيزان تصمیم گرفتم این دو پارتی رو ادامه بدم
یونگی اونو محکم و خشن بوسید و کمی بعد اومدن به مهمونی و با اعضا مواجه شدن ...
جیمین: اوه یونگی کجا بودی؟
یونگی: عااااا
تهیونگ: ول کن کجا بوده مهم اینکه الان اومد
جی هوپ:درسته ... به موقع هم اومدی دقیقا سر انتخاب بهترین مافیای سال
یونگی: اووووو چقدر زود گذشت
جیمین: معلوم نیس کجا بوده که بهش زود گذشته !😒
یونگی : ها ؟نشنیدم چی گفتی؟
جیمین:ه...هیچی... درست شدی مثل قبل خشن و وحشی
یونگی : پس ازم بترس جوجه 😏
کوک:خب ...یونگی چته تو؟اینکه چیزی نگفت !
یونگی : خفه بابا همونی که گفت بد بود
کوک: اینکه وحشیی بده؟!بلاخره هستی دیگه تقصیر ما هم ونیست !😃
یونگی: باشه من وحشی ولی شما چی هستین؟ یه مشت ترسو؟ ترجیح میدم وحشی باشم تا ترسو...(عصبانیت و نسبتا بلند) و یونگی بعد این حرف گذاشت و رفت که ..
اعضا با تعجب به یونگی که داشت میرفت خیره شدن کسی نمیدونست دلیل این رفتار یونگی چیه جز ...جز ا.ت
فلش بک به زمانی که همو رو پشت بوم بوسیدن و بعد جدا شدن:
ا.ت : اما...
یونگی:اما چی؟
ا.ت:اما من نمیتونم با کسی مثل تو ..مثل تو باشم...
یونگی : مگه من چمه؟(باعصبانیت)
ا.ت: چیزیت نیس
..فقط ...فقط یه مافیایی ...و یادت باشه ما فقط برای امشب قراره باهم باشیم
ویو راوی:
بعد این حرف ا.ت یونگی خواست جوابشو بده ولی جوابی نداشت چون ا.ت فقط ازش میترسید نه چیز دیگه و اونم نمیتونست با ترس اون چی کار کنه یا چی بگه پس با عصبانیت رفت پایین و ا.ت که بغض کرده بود چون از یونگی مثل چی میترسید و مثل چی عاشقش بود اما ترس ، ترس نمیزاشت اون با یونگی باشه البته همچین بی ربط هم نسبت به اینکه توی کل زندگیش توسط پسرا(دوستان منظور اعضا نیس کلا پسرا ) ازش سو استفاده شده نداشت و بلاخره ا.ت هم رنجیده و ناراحت دنبالش رفت پایین و داخل مهمونی شدن
پایان فلش بک ، زمان حال :
تهیونگ : اون چش بود؟
جی هوپ :نمیدونم ...
نامجون: ا.ت تو میدونی چی شده؟
ا.ت : ها؟
جین: گفت میدونی چیشده+؟
ا.ت : چی چیشده؟
جین : ...🤨
کوک: ا.ت... چیزی...شده؟(کلمات رو جدا جدا گفت و روشون تاکید کرد)
ا.ت : نه ...
کوک : آها..آخه اون مثل همیشه نبود...
ا.ت:؛چی بگم ... والا منم نمیدونم چش شده !
ویو ا.ت :
همچنان از شوگا و بقیه اعضا میترسیدم مثل چی ولی شوگا اون خیلی خشن عه...البته بقیه اعضا هم مثل اونن وقتی
ازم پرسیدن چی شده و اینا دست و پام رو گم کردم و چرت و پرت جوابشونو دادم .. بنظر خیلی باهم صمیمی ان میترسم اگه بفهمن من عامل ناراحتی و حال بد یونگی هستم زندم نزارن( قطعا نمیزارن😃😊)
پس سعی کردم یه چیزی بلغور کنم درسته چرت گفتم ولی حتی چرت گفتن هم تو این موقعیت بهتر از حقیقته تو افکارم فرو رفته بودم که ....
مایل به حمایت بیب¿
یونگی اونو محکم و خشن بوسید و کمی بعد اومدن به مهمونی و با اعضا مواجه شدن ...
جیمین: اوه یونگی کجا بودی؟
یونگی: عااااا
تهیونگ: ول کن کجا بوده مهم اینکه الان اومد
جی هوپ:درسته ... به موقع هم اومدی دقیقا سر انتخاب بهترین مافیای سال
یونگی: اووووو چقدر زود گذشت
جیمین: معلوم نیس کجا بوده که بهش زود گذشته !😒
یونگی : ها ؟نشنیدم چی گفتی؟
جیمین:ه...هیچی... درست شدی مثل قبل خشن و وحشی
یونگی : پس ازم بترس جوجه 😏
کوک:خب ...یونگی چته تو؟اینکه چیزی نگفت !
یونگی : خفه بابا همونی که گفت بد بود
کوک: اینکه وحشیی بده؟!بلاخره هستی دیگه تقصیر ما هم ونیست !😃
یونگی: باشه من وحشی ولی شما چی هستین؟ یه مشت ترسو؟ ترجیح میدم وحشی باشم تا ترسو...(عصبانیت و نسبتا بلند) و یونگی بعد این حرف گذاشت و رفت که ..
اعضا با تعجب به یونگی که داشت میرفت خیره شدن کسی نمیدونست دلیل این رفتار یونگی چیه جز ...جز ا.ت
فلش بک به زمانی که همو رو پشت بوم بوسیدن و بعد جدا شدن:
ا.ت : اما...
یونگی:اما چی؟
ا.ت:اما من نمیتونم با کسی مثل تو ..مثل تو باشم...
یونگی : مگه من چمه؟(باعصبانیت)
ا.ت: چیزیت نیس
..فقط ...فقط یه مافیایی ...و یادت باشه ما فقط برای امشب قراره باهم باشیم
ویو راوی:
بعد این حرف ا.ت یونگی خواست جوابشو بده ولی جوابی نداشت چون ا.ت فقط ازش میترسید نه چیز دیگه و اونم نمیتونست با ترس اون چی کار کنه یا چی بگه پس با عصبانیت رفت پایین و ا.ت که بغض کرده بود چون از یونگی مثل چی میترسید و مثل چی عاشقش بود اما ترس ، ترس نمیزاشت اون با یونگی باشه البته همچین بی ربط هم نسبت به اینکه توی کل زندگیش توسط پسرا(دوستان منظور اعضا نیس کلا پسرا ) ازش سو استفاده شده نداشت و بلاخره ا.ت هم رنجیده و ناراحت دنبالش رفت پایین و داخل مهمونی شدن
پایان فلش بک ، زمان حال :
تهیونگ : اون چش بود؟
جی هوپ :نمیدونم ...
نامجون: ا.ت تو میدونی چی شده؟
ا.ت : ها؟
جین: گفت میدونی چیشده+؟
ا.ت : چی چیشده؟
جین : ...🤨
کوک: ا.ت... چیزی...شده؟(کلمات رو جدا جدا گفت و روشون تاکید کرد)
ا.ت : نه ...
کوک : آها..آخه اون مثل همیشه نبود...
ا.ت:؛چی بگم ... والا منم نمیدونم چش شده !
ویو ا.ت :
همچنان از شوگا و بقیه اعضا میترسیدم مثل چی ولی شوگا اون خیلی خشن عه...البته بقیه اعضا هم مثل اونن وقتی
ازم پرسیدن چی شده و اینا دست و پام رو گم کردم و چرت و پرت جوابشونو دادم .. بنظر خیلی باهم صمیمی ان میترسم اگه بفهمن من عامل ناراحتی و حال بد یونگی هستم زندم نزارن( قطعا نمیزارن😃😊)
پس سعی کردم یه چیزی بلغور کنم درسته چرت گفتم ولی حتی چرت گفتن هم تو این موقعیت بهتر از حقیقته تو افکارم فرو رفته بودم که ....
مایل به حمایت بیب¿
۶.۶k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.