فیک جیهوپ
فیک جیهوپ
اسم فیک : عمارت ممنوعه
پارت اول
---------------------------------------------------------
خاتون: ات عزیزم بیا شام
ات : چشم خاتون الان میام . وای یعنی انقدر خوابیدم که شب شده رفتم پایین نشستم سر میز و شروع کردم به غذا خوردن.
ات: ببخشید خاتون شما خبر دارین ارباب کی میاد .
خاتون: عزیزم فکر کنم فردا بیاد .
ات: واقعا
خاتون: بله :)
خیلی خوشحال شدم که قراره بعد از ۱۰ روز هوپی رو ببینم . غذام رو خوردم رفتم تو اتاقم گوشی رو برداشتم و زنگ زدم به هوپی تا ببینم چیکار میکنه . به یه بوق نرسیده برداشت و گفت : عزیزم یه دیقه قطع کن الان بهت زنگ میزنم بعد قطع کرد. ۱۰ دقیقه گذشت زنگ نزد . میخواستم خودم بهش زنگ بزنم که گوشیم زنگ خورد هوپی بود جواب دادم : سلام
هوپی : سلام عزیزم
ات: خوبی ؟ چیکار میکنی؟ چرا دیر زنگ زدی ؟...
هوپی : عزیزم یکی یکی بپرس جواب میدم
ات: باش خوبی
هوپی: آره
ات : چیکار میکنی
هوپی: دارم با تو حرف میزنم
ات : چرا دیر زنگ زدی
هوپی : با شریکم جلسه داشتم
ات : اها، هوپی راسته که فردا میخوای بیای .
هوپی : بله
ات: دلم برات تنگ شده
هوپی : دل منم برات تنگ شده
همین جوری باهم حرف زدیم که یهو گوشیم خاموش شد ، چشمم به ساعت افتاد دیدم بله حقم داره خاموش بشه دوساعت داریم حرف میزنیم پاشم گوشی رو بزنم شارژ. گوشیم رو زدم شارژ یهو تلفن اتاق زنگ خورد جواب دادم : بله
هوپی : عزیزم خوبی چرا قطع شد
ات: آره خوبم گوشیم شارژ خالی کرد
هوپی آها
ات: هوپی کاری نداری عزیزم کاری نداری
هوپی نه گلم شب بخیر ات: شب بخیر
اسم فیک : عمارت ممنوعه
پارت اول
---------------------------------------------------------
خاتون: ات عزیزم بیا شام
ات : چشم خاتون الان میام . وای یعنی انقدر خوابیدم که شب شده رفتم پایین نشستم سر میز و شروع کردم به غذا خوردن.
ات: ببخشید خاتون شما خبر دارین ارباب کی میاد .
خاتون: عزیزم فکر کنم فردا بیاد .
ات: واقعا
خاتون: بله :)
خیلی خوشحال شدم که قراره بعد از ۱۰ روز هوپی رو ببینم . غذام رو خوردم رفتم تو اتاقم گوشی رو برداشتم و زنگ زدم به هوپی تا ببینم چیکار میکنه . به یه بوق نرسیده برداشت و گفت : عزیزم یه دیقه قطع کن الان بهت زنگ میزنم بعد قطع کرد. ۱۰ دقیقه گذشت زنگ نزد . میخواستم خودم بهش زنگ بزنم که گوشیم زنگ خورد هوپی بود جواب دادم : سلام
هوپی : سلام عزیزم
ات: خوبی ؟ چیکار میکنی؟ چرا دیر زنگ زدی ؟...
هوپی : عزیزم یکی یکی بپرس جواب میدم
ات: باش خوبی
هوپی: آره
ات : چیکار میکنی
هوپی: دارم با تو حرف میزنم
ات : چرا دیر زنگ زدی
هوپی : با شریکم جلسه داشتم
ات : اها، هوپی راسته که فردا میخوای بیای .
هوپی : بله
ات: دلم برات تنگ شده
هوپی : دل منم برات تنگ شده
همین جوری باهم حرف زدیم که یهو گوشیم خاموش شد ، چشمم به ساعت افتاد دیدم بله حقم داره خاموش بشه دوساعت داریم حرف میزنیم پاشم گوشی رو بزنم شارژ. گوشیم رو زدم شارژ یهو تلفن اتاق زنگ خورد جواب دادم : بله
هوپی : عزیزم خوبی چرا قطع شد
ات: آره خوبم گوشیم شارژ خالی کرد
هوپی آها
ات: هوپی کاری نداری عزیزم کاری نداری
هوپی نه گلم شب بخیر ات: شب بخیر
۶.۷k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.