میشود کمی با هم حرف بزنیم

میشود کمی با هم حرف بزنیم؟
دلـــــــــم برای خنده‌های یواشکی پشت تلفن تنگ شده، تلفن‌های قدیمی، خاطرات قدیمی.

امروز با این خاطرات قدیمی، خیالم را نقاشی میکنم تا شاید فردا بتوانم عاشقانه‌تر به سراغت بیایم. فردا کنار دلتنگی، حوالیِ دوری منتظرم باش
سیدنویدموسوی ‌

قدیما که مثلِ الان تلفن بی‌سیمی نبود که، تلفن‌ها همه سیم‌دار و صفحه‌کلیدش دایره‌ایی بود. اکثرا تو خونشون یه میز‌مبلیِ مخصوصِ تلفن داشتن که زیرش جا داشت واسه دفتر تلفن. یادش بخیر، ما هم داشتیم.

شاید شما یادتون نیاد اما یادم میاد تو دبستان که زنگ تفریح تموم میشد، مامور آبخوری دیگه نمیذاشت آب بخوریم😁😂. الان کجایین مامورای آبخوری؟ خودتونورو معرفی کنین، کاری باهاتون نداریم🤭

یا مثلاً رو نیمکت‌ها باید سه نفری مینشستیم، بعد موقع امتحان نفرِ وسطی باید میرفت زیر میز. خیلی بدم میومد.

یادش بخیر، خاطرات نوستالژی زمانِ ما بود.
دیدگاه ها (۸)

می‌دانمروزی پشیمان خواهی شدو بازخواهی گشت؛صبح یک روز پاییززن...

چشم هآیش صیاد قهآری بود!طعمه هایش را بسیآر ماهرانه شکار میکر...

قدیما، نمیدونم دلِ ما خوش بود یا قدیما بیشتر خوش میگذشت. نمی...

گذشت زمان ...بر آن‌ها که منتظر می‌مانند ، بسیار کند!بر آن‌ها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط