🎀💕•عشق لجباز•💕🎀
🎀💕•عشق لجباز•💕🎀
#part_37
#فریال
شکیب دستشو برد پایین تر🔥
فریال:نه شکیب نکن
شکیب:چرا عشقم؟
فریال:نه تو حالت خوب نیس
شکیب:باشه عشقم
(منتظر چی بودین؟🤔🤪😂)
چند مین بوسیدیم همو بعدشم خابیدیم
#رها
چشامو باز کردم دیدم ساعت ۷ یا خدااا فقط یه ساعت وقت داریییم🤭
رها:طاههها
طاها:هوم
رها:طاهاااا(جیغ)
طاها:عع چته ترسیدم
رها:ساعتو ببییین
طاها:خب که چی
رها:یک ساعت دگ باید بریم پاشوووو
طاها:باشع حالا
پاشدم برم حاضر شم
آرایشمو کردم و رفتم سمت کمد لباس لباسی که طاها واسم خریده بود و اوردم که بپوشم
بازش کردم دیدم همچییی داره ولی من فقط لباس برداشتم اینجا کفش و اکسسوری هم هست که😶
پوشیدم و نگاهی تو اینه به خودم کردم
جووون چه جذاب شدم بخورم خودمو😂😍
به بوت نسبتا بلند پوشیدم با یه فیشنت و دامن کوتاه پام کرده بودم با یه نیم تنه مشکی یقه اسکی که قسمت بالای سینش یه چاک داشت که خط سینم معلوم بود
موهامم بافت زدم خلاصه که خیلی سسکی شدم🤤
طاها رو بیدار کردم و رفت دوش گرفت منم نشسته بودم رو تخت و با گوشیم ور میرفتم
طاها اصن حواسش به من نبود
از حموم اومد بیرون و همون لباسی که براش انتخاب کرده بودم و پوشید
داشت جلو اینه موهاشو درست میکرد که نگاهش خورد به من
یهو با اخم برگشت اومد جلو
طاها:بلند شو ببینم😡
رها:واا چرا😑
طاها:بت میگم بلند شو(داد)
بلند شدم گفت :هان؟
طاها:چه وضعه لباسه؟😡
رها:خیلیم قشنگه
طاها:اصنم قشنگ نیس برو درش بیار
رها:نمیخااام خودت اینو انتخاب کردی
طاها:من بیخود کردم درش بیار😡
رها:نمیارم😌
طاها:پس نمیریم
رها:میریم خوبم میریم
طاها:بیخود
رها:اییییش بچه پرو به تو چه اصن
طاها با اعصبانیت اومد سمتم و هولم داد رو تخت و خودشم خیمه زد روم
طاها:عوض نمیکنی نهه؟😈
رها :نخیر عوض نمیکنم برو اونور از روووم(جیغ)
طاها خودشو بهم نزدیک تر کرد که.....
ادامه دارد ... •📕💋•
منتظرم تا بترکونین😃👯♀️
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید
#part_37
#فریال
شکیب دستشو برد پایین تر🔥
فریال:نه شکیب نکن
شکیب:چرا عشقم؟
فریال:نه تو حالت خوب نیس
شکیب:باشه عشقم
(منتظر چی بودین؟🤔🤪😂)
چند مین بوسیدیم همو بعدشم خابیدیم
#رها
چشامو باز کردم دیدم ساعت ۷ یا خدااا فقط یه ساعت وقت داریییم🤭
رها:طاههها
طاها:هوم
رها:طاهاااا(جیغ)
طاها:عع چته ترسیدم
رها:ساعتو ببییین
طاها:خب که چی
رها:یک ساعت دگ باید بریم پاشوووو
طاها:باشع حالا
پاشدم برم حاضر شم
آرایشمو کردم و رفتم سمت کمد لباس لباسی که طاها واسم خریده بود و اوردم که بپوشم
بازش کردم دیدم همچییی داره ولی من فقط لباس برداشتم اینجا کفش و اکسسوری هم هست که😶
پوشیدم و نگاهی تو اینه به خودم کردم
جووون چه جذاب شدم بخورم خودمو😂😍
به بوت نسبتا بلند پوشیدم با یه فیشنت و دامن کوتاه پام کرده بودم با یه نیم تنه مشکی یقه اسکی که قسمت بالای سینش یه چاک داشت که خط سینم معلوم بود
موهامم بافت زدم خلاصه که خیلی سسکی شدم🤤
طاها رو بیدار کردم و رفت دوش گرفت منم نشسته بودم رو تخت و با گوشیم ور میرفتم
طاها اصن حواسش به من نبود
از حموم اومد بیرون و همون لباسی که براش انتخاب کرده بودم و پوشید
داشت جلو اینه موهاشو درست میکرد که نگاهش خورد به من
یهو با اخم برگشت اومد جلو
طاها:بلند شو ببینم😡
رها:واا چرا😑
طاها:بت میگم بلند شو(داد)
بلند شدم گفت :هان؟
طاها:چه وضعه لباسه؟😡
رها:خیلیم قشنگه
طاها:اصنم قشنگ نیس برو درش بیار
رها:نمیخااام خودت اینو انتخاب کردی
طاها:من بیخود کردم درش بیار😡
رها:نمیارم😌
طاها:پس نمیریم
رها:میریم خوبم میریم
طاها:بیخود
رها:اییییش بچه پرو به تو چه اصن
طاها با اعصبانیت اومد سمتم و هولم داد رو تخت و خودشم خیمه زد روم
طاها:عوض نمیکنی نهه؟😈
رها :نخیر عوض نمیکنم برو اونور از روووم(جیغ)
طاها خودشو بهم نزدیک تر کرد که.....
ادامه دارد ... •📕💋•
منتظرم تا بترکونین😃👯♀️
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید
۱۷.۲k
۰۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.