حالا که به ردپایم در برف روی موهایم نگاه میکنم هرگز چیز

حالا که به ردپایم در برف روی موهایم نگاه می‌کنم، هرگز چیز زیادی نمی‌خواسته‌ام از دنیا. همین حالا مثلا تمام رویایم بودن در خانه‌ای است گرم و خوشرنگ، دور از هیاهوی شهر، نه چنان دور که از کسانی که دوستشان دارم گم شده باشم و نه چنان نزدیک که آزار تمدن دست از سرم برندارد. فکر کن خانه‌ای که حیاط داشته باشد، حیاطی که بید مجنون کهنسالی داشته باشد، بید تلخ و شیرین چشیده‌ای که امان بدهد زیر گیس‌های پریشانش بنشینیم و چای یا شراب یا لبان هم را بنوشیم، کنار کسی که حالم را بفهمد، با دلی که هنوز گرم بتپد، با دستانی که هنوز گرم نوازش کنند، و بارانی که بی وقت ببارد و امان بدهد مست کنم از خیال راحتم که بله، ملالی نیست، حال همه خوب است...

آن چه دارم خانه‌ای است موقت، که دوستش دارم. مهربان است و امن. (چنان مهربان که می‌دانم اگر زن بود، همیشه لبخند می‌زد و طرّه موهایش را می‌برد پشت گوشش.) و البته، از هر صدای آشنایی تهی. درست همان جایی ایستاده‌ام که در سال‌های اخیر با اصرار خواسته‌ام، دور، دور، دور. می‌خواهم بگویم چندان غمگین نیستم، چندان بی رویا نمانده‌ام، دست از جنگ برای آوردن خورشید به آسمان ابری زندگیم برنداشته‌ام، نه، من هنوز ارتش یک نفره پسرم هستم.
تنها فهمیده‌ام برنده بودن در طالعم نیست، باید در تماشا و پذیرش غرق باشم. در پذیرش فاصله بعید میان کسی که هستم و کسی که دوست دارم باشم. در پذیرش فاصله بعید میان جایی که هستم و جایی که دوست دارم باشم. و این انتخاب‌های من، گرچه لبخندم را سرد کرده و دلم را خالی، اما مدت‌هاست از آزردگی دورم نگه داشته است.
بله، همیشه برای به دست آوردن باید اول از دست بدهی.

✏️#حمید_سلیمی

#متن_ناب #دلنوشته #دل_نوشته #برف #بریده_ای_از_کتاب #دل_شکستن #دلشکسته #سرما #آفتاب

کانال تلگرام 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018
دیدگاه ها (۳)

ببین چه‌قدر منتظر موندیم...!؟منتظر موندیم برف بیاد، آسانسور ...

از چی می‌ترسی، از جای پاهات رو برف؟ می‌ترسی بفهمن کجا بودی و...

‌مادربزرگ می‌گفت:حرف سرد، مِهر گرم رو از بین می‌بره!راست می‌...

منتظر راه برای حرکت نمانید پیش که بروید راه خود نمایان می‌شو...

دوپارتی

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

تک پارتی از نامجون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط