اربابان حریص P:1
اربابان حریص P:1
از زبان اکوتاگاوا:
غرق در خواب اشفته ای بودم که صدایی شنیدم از خواب پریدم نگاهی به دور و ورم انداختم و خدمت کار رو دیدم!
(خدمت کار_اکو*)
*اینجا چیکار میکنی؟
_صدای دادوفریادتون همه جارو پر کرده بود قربان!
*که اینطور... باشه مرخصی
_با اجازه
رومو برگشتوندم بالشتم غرق اب بود
لعنتی..... یادم نمیاد خوابم چی بود! ولی توی خواب صدای......... یادم نمیاد!
_قربان صبحانه حاضره
*باشه الان میام
__________________________________
رفتم پایین همه سر میز منتظر من بودن رفتم و صبح بخیری گفتم اوناهم همینطور............
____________________________________
از زبان دازای:منتظر اکو بودیم که خودش اومد
»صبح بخیر اکو
*صبح بخیر دازای
-صبح بخیرررررر
*صبح بخیر
٫صبح...... بخیر
*صبح بخیر
(اتسو٫چویا-دازای»)
٫بچه ها میگم برای تفریح میاید بریم یه جایی؟
-کجا؟
٫اونش بماند
»باوشه شاید حال و هوای اکو هم بهتر بشه
*من موردی ندارم
همه موافقت کردن!
____________________________________
بعد از رسیدن به مکان مورد نظر
از زبان اکو:
رسیدیم وقتی وارد شدیم هیرت زده شدم! همه جا پوشونده شده بود از درخت ساکورا! راهی به کلبه هایی بزرگ و چوبی بود که از روی پلی میگذشت که زیرش پر از گلبرگ های گل و درخت بود و اب زلالی داشت! رسیدیم دختر با کیمونوی هلویی و موهای قهوه ای و چشمای یاسی بیرون اومد! اون..... اون..... دقیقا شبیه....... نامزد دازای بود! اما اونکه مرده!
___________________________________
از زبان دازای:
دختری دقیقا شبیه به ا/ت از در بیرون اومد و بهمون خوش امد گفت! سرم گیج رفت و گوشام سوتی کشیدن و ناگهان روی زمین ولو شدم!...........
_________________________________
خب اینم از پارت یک برای پارت بعد
۷لایک
۵کامنت
از زبان اکوتاگاوا:
غرق در خواب اشفته ای بودم که صدایی شنیدم از خواب پریدم نگاهی به دور و ورم انداختم و خدمت کار رو دیدم!
(خدمت کار_اکو*)
*اینجا چیکار میکنی؟
_صدای دادوفریادتون همه جارو پر کرده بود قربان!
*که اینطور... باشه مرخصی
_با اجازه
رومو برگشتوندم بالشتم غرق اب بود
لعنتی..... یادم نمیاد خوابم چی بود! ولی توی خواب صدای......... یادم نمیاد!
_قربان صبحانه حاضره
*باشه الان میام
__________________________________
رفتم پایین همه سر میز منتظر من بودن رفتم و صبح بخیری گفتم اوناهم همینطور............
____________________________________
از زبان دازای:منتظر اکو بودیم که خودش اومد
»صبح بخیر اکو
*صبح بخیر دازای
-صبح بخیرررررر
*صبح بخیر
٫صبح...... بخیر
*صبح بخیر
(اتسو٫چویا-دازای»)
٫بچه ها میگم برای تفریح میاید بریم یه جایی؟
-کجا؟
٫اونش بماند
»باوشه شاید حال و هوای اکو هم بهتر بشه
*من موردی ندارم
همه موافقت کردن!
____________________________________
بعد از رسیدن به مکان مورد نظر
از زبان اکو:
رسیدیم وقتی وارد شدیم هیرت زده شدم! همه جا پوشونده شده بود از درخت ساکورا! راهی به کلبه هایی بزرگ و چوبی بود که از روی پلی میگذشت که زیرش پر از گلبرگ های گل و درخت بود و اب زلالی داشت! رسیدیم دختر با کیمونوی هلویی و موهای قهوه ای و چشمای یاسی بیرون اومد! اون..... اون..... دقیقا شبیه....... نامزد دازای بود! اما اونکه مرده!
___________________________________
از زبان دازای:
دختری دقیقا شبیه به ا/ت از در بیرون اومد و بهمون خوش امد گفت! سرم گیج رفت و گوشام سوتی کشیدن و ناگهان روی زمین ولو شدم!...........
_________________________________
خب اینم از پارت یک برای پارت بعد
۷لایک
۵کامنت
۴.۵k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.