سناریو درخواستی شیپ چیفویو و ات

🖤💛سناریو درخواستی شیپ چیفویو و ا/ت💛🖤
🖤💛موضوع:اگه پیامی که براش اومده رو بخونی💛🖤
🖤💛نسبت:چیفویو دوست پسرتونه💛🖤
🖤💛نکته:شما و چیفویو هم خونه اید💛🖤
part:2
~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡
چیفویو:(گوشی رو گرفت)ا/ت......هق هق.......لطفا آروم باش.....هق......لطفا.
ا/ت:چی.....چیفویو.تو......تو داری گریه میکنی؟(گریه اش بند اومد و رفت کنار چیفویو)
چیفویو:من.....هق.....هیچ وقت به تو خیانت........هق........نمیکنم. بی......هق.....بیا ببین پیام از طرف.......هق.......کیه.
*ا/ت گوشی رو از چیفویو گرفت و کل پیام رو خوند*
پیام:ددی.چرا نمیای؟مگه قرار نبود نیم ساعت پیش اینجا باشی؟بیا دیگه.بیبی سانزوت داره اینجا یخ میزنه😂
ببخشید چیفویو.ولی مجبور بودم.جرأت حقیقت بود🤣🤣
*ا/ت سرش رو انداخت پایین*
چیفویو:حالا دیدی بهت خیانت نکردم(گریش بند اومد)
*ا/ت هیچ جوابی نداد*
چیفویو:نگران نباش.من میبخشمت. تقصیر تو نیست.تو بقیه ی پیام رو نخونده بودی.ولی حواست رو جمع کن که دیگه هیچ وقت کسی رو اینقدر زود قضاوت نکنی.باشه؟حالا دیگه ناراحت نباش.
(چیفویو سر ا/ت رو ناز کرد)
*ا/ت با شنیدن این حرف چشماش برق زد*
ا/ت:وا.....واقعا چیفویو🥹.
چیفویو:معلومه پیشی کوچولو😊.حالا بیا بغلم.
*ا/ت پرید تو بغل چیفویو*
ا/ت:ببخشید که بهت تهمت زدم.
چیفویو:اشکال نداره پیشی کوچولو.حالا بیا بریم فیلم ببینیم😊.
ا/ت:باشه😊
*چیفویو ا/ت رو براید استایل بغل کرد و رفتن روی کاناپه لش کردن و فیلم دیدن*
*چند مین بعد*
*ویو ا/ت*
........
~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~
🖤💛بقیش رو الان میزارم💛🖤