چشمهای روشن تو

چشمهای روشن تو
نیمه های شب
با تلنگری دل مرا
ز بستر ِ سینه ام برون کشید..
از نگاه ِتو شنید
ردّ ِ پرسه ی گم ِ مرا
در حوالئ غروب ِعشق دیده ای..!!
رفتی وُ
با خیالِ رفته در پئ
این من ِ دچار تا هنوز دل
به خود نیآمده ست...
راستی ؛
تا گمان چشمهای تو
چقدر فاصله ست؟!.
دیدگاه ها (۰)

گل‌های شب‌بوهر شب پنهانی،به اتاق خوابت می‌آیندعطر تنت را می‌...

دوستت دارم های نشسته بر لبان توهمیشه تازه اندحتی اگر سالهااز...

امشبمیزبان عاشقانه ترینمخاطبی هستمکه نه دوستم داشتو نه عاشقم...

به تو میاندیشم...در جانم دردی میپیچد به وسعت دلتنگی هایم...خ...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط