پارت یازدهم راز زندگی

پارت یازدهم ( راز زندگی)😍


تا اینکه به یه کلبه چوبی رسیدن
میتسو: تهیونگ من میرم تو ماشین
تهیونگ : هیسسسسسس یکی داره از دزدکی نگامون میکنه
میتسو: چییییییییی؟
یه چیزی خورد تو سر تهیونگ بی هوش شد
میتسو: تهیونگگگگگگگگگگگگگ
یکی یه دستمال گذاشت تو دماغ میتسو بیهوش شد بعد از چند ساعت تهیونگ به هوش اومد و دید که میتسو نیست
تهیونگ : میتسووووووووووو
بعد زنگه به جیمین زد
جیمین: الو سلام
تهیونگ : ج جیمین
جیمین: چی شده تهیونگ
تهیونگ : میتسو رو دزدیدن منو بیهوش کردن
جیمین : چیییی؟ وایسا الان میایم
جیمین رفت پیش اعضا
جیمین: بچه ها
نامجون : چی شده
جیمین: میتسورو دزدیدن
شوگا: چییییی
نامجون: چیییی
جونگکوک:وایییییی
جین: واتتتتتتت
جیمین: بریم پیش تهیونگ
اعضا رفتن و تهیونگ رو پیدا کردن
تهیونگ: بچه ها من فکر کنم تقصیر او چان هست (او چان دشمن تهیونگ)
جونگکوک: شاید
میتسو چشماشو باز مرد دید به صندلی بسته شده میتسو جیغ زد
او چان : به به..... به هوش اومدی میخوای به دوست پسرت زنگ بزنم خخخخخخخخ
میتسو: کاری به اون نداشته باش
او چان : الو
تهیونگ : الو
او چان: وای چه دوست پسری داری
تهیونگ: او چان اگه دستت بهش بخوره بد میشه برات
او چان: مثلا میخوای چیکار کنی من به همه آرمی ها میگم که دوست دختر داری
تهیونگ: خودم به وقت بهشون میگم
حالا ولش کن
او چان : حالا میخوام یه کارایی بکنم
تهیونگ: او چان خودت رفاقتمون رو خراب کردی حالا شدی دشمنم چیکار به دوست دخترم داری بیا با من دعوا کن
میتسو: تهیونگگگگگگگ
تهیونگ : جونم
میتسو : می ترسممممم لطفا کمکم کن
او چان: اوه وای چه رمانتیک دیگه بسه
قطع شد
جیمین: نگران نباش
جونگکوک : ما نجاتش میدیم
جیهوپ : واییییییی
تهیونگ : وای ای کاش نمیاوردمش ( با گریه)
جیمین: اروم باش با این شماره ای که داری ردشو میزنیم.......
...............................................
منتظر پارت بعدی باشین🥰😘