پارت دوازدهم راز زندگی
پارت دوازدهم ( راز زندگی)😍
شوگا و جین رد شو زدن جیمین با تهیونگ رفت اعضا هم با ماشینشون پشت سر ماشین تهیونگ داشتن میرفتن
جیمین: واییی چقدر سریع میری اروم برو
تهیونگ: نه نمیتونم میخوام برسم
رسیدن
رفتن داخل که او چان پیداش شد چاقو رو روی گردن میتسو گذاشت
میتسو: تهیونگگگگگ ( با گریه )
تهیونگ: نترس من اینجام
او چان: وای چه قدر قشنگ
تهیونگ: تو چی میخوای
اوچان: من میخوام.......
یه چوب خورد رو سر او چان و بیهوش شد
آن چه(خواهر او چان): از اینجا برید الان بهوش میاد
تهیونگ: من تو رو تو فن ساین دیده بودم ؟ که داشتی گریه میکردی
آن چه : بریددددددددددددددددددد( با بغض)
تهیونگ دست و پای میاسو رو باز و بغلش کرد
میتسو: عشقم
تهیونگ: منو ببخش میخواستم یه چیزی نشونت بدم اونجا که او چان اومد معذرت میخوام نفسم
همه رفتن بعد تهیونگ رفت تو خونه خودش و اعضا هم رفتن خونشون
تهیونگ : عشقم من میرم جایی بعد زود میام
میتسو: باشه
تهیونگ رفت که دوست میتسو زنگ زد( سا چی)
میتسو: الو سلام بله
سا چی : میشه بیای من حالم بده
میتسو: باشه الان میام
میتسو رفت چند دقیقه بعد تعیونگ رفت خونه دید میتسو نیست
میتسو: چی شده
سا چی: اخ آب گرم و خیلی داغ ریخت روم
میتسو به سا چی کمک کرد و رفت خونه درو که باز کرد تهیونگ عصبانی رو مبل نشسته بود
تهیونگ: کجا بودی
میتسو: پیش دوستم
تهیونگ : کی اونجا بود
میتسو: خودش و سه تا برادرش
تهیونگ : نمی تونستی بهم زنگ بزنی
میتسو: ببخشید
تهیونگ رفت جلو و میتسو هم میرفت عقب که میتسو کمرش خورد به دیوار و تهیونگ دو تا دستاسو دو طرف میسو گذاشت
تهیونگ: مگه امروز تو دردسر نبودی
میتسو: چرا بودم
تهیونگ : بعد تو با اجازه کی رفتی
میتسو: با اجازه خودم ولی ببخشید
تهیونگ: میدونی که من بدم از اینجور رفتار میاد
میتسو: اره میدونی
تهیونگ میتسو رو بغل کرد و برد تو اتاق و گذاشت رو تخت و دستش رو دو طرف میتسو گذاشت و شروع کرد به بوسیدنش و میتسو میخواست خودش رو آزاد کنه ولی نمیتونست تهیونگ دوتا دستای میتسو رو محکم گرفت
تهیونگ: مجازاتت اینجریه ولی چون بار اولته بیشتر از این باهات کاری انجام نمیدم
تهیونگ رفت از اتاق بیرون........
..........................................
منتظر پارت بعدی باشین🥰😘
شوگا و جین رد شو زدن جیمین با تهیونگ رفت اعضا هم با ماشینشون پشت سر ماشین تهیونگ داشتن میرفتن
جیمین: واییی چقدر سریع میری اروم برو
تهیونگ: نه نمیتونم میخوام برسم
رسیدن
رفتن داخل که او چان پیداش شد چاقو رو روی گردن میتسو گذاشت
میتسو: تهیونگگگگگ ( با گریه )
تهیونگ: نترس من اینجام
او چان: وای چه قدر قشنگ
تهیونگ: تو چی میخوای
اوچان: من میخوام.......
یه چوب خورد رو سر او چان و بیهوش شد
آن چه(خواهر او چان): از اینجا برید الان بهوش میاد
تهیونگ: من تو رو تو فن ساین دیده بودم ؟ که داشتی گریه میکردی
آن چه : بریددددددددددددددددددد( با بغض)
تهیونگ دست و پای میاسو رو باز و بغلش کرد
میتسو: عشقم
تهیونگ: منو ببخش میخواستم یه چیزی نشونت بدم اونجا که او چان اومد معذرت میخوام نفسم
همه رفتن بعد تهیونگ رفت تو خونه خودش و اعضا هم رفتن خونشون
تهیونگ : عشقم من میرم جایی بعد زود میام
میتسو: باشه
تهیونگ رفت که دوست میتسو زنگ زد( سا چی)
میتسو: الو سلام بله
سا چی : میشه بیای من حالم بده
میتسو: باشه الان میام
میتسو رفت چند دقیقه بعد تعیونگ رفت خونه دید میتسو نیست
میتسو: چی شده
سا چی: اخ آب گرم و خیلی داغ ریخت روم
میتسو به سا چی کمک کرد و رفت خونه درو که باز کرد تهیونگ عصبانی رو مبل نشسته بود
تهیونگ: کجا بودی
میتسو: پیش دوستم
تهیونگ : کی اونجا بود
میتسو: خودش و سه تا برادرش
تهیونگ : نمی تونستی بهم زنگ بزنی
میتسو: ببخشید
تهیونگ رفت جلو و میتسو هم میرفت عقب که میتسو کمرش خورد به دیوار و تهیونگ دو تا دستاسو دو طرف میسو گذاشت
تهیونگ: مگه امروز تو دردسر نبودی
میتسو: چرا بودم
تهیونگ : بعد تو با اجازه کی رفتی
میتسو: با اجازه خودم ولی ببخشید
تهیونگ: میدونی که من بدم از اینجور رفتار میاد
میتسو: اره میدونی
تهیونگ میتسو رو بغل کرد و برد تو اتاق و گذاشت رو تخت و دستش رو دو طرف میتسو گذاشت و شروع کرد به بوسیدنش و میتسو میخواست خودش رو آزاد کنه ولی نمیتونست تهیونگ دوتا دستای میتسو رو محکم گرفت
تهیونگ: مجازاتت اینجریه ولی چون بار اولته بیشتر از این باهات کاری انجام نمیدم
تهیونگ رفت از اتاق بیرون........
..........................................
منتظر پارت بعدی باشین🥰😘
- ۱.۹k
- ۱۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط