بچه که هستیم
بچه که هستیم
از شب میترسیم
به خاطر تاریکی، به خاطر تنهایی.
بزرگ که میشویم
باز هم از شب میترسیم
اما نه به خاطر تاریکی، یا تنهایی!
از خاطراتی میترسیم که تا چشمانمان را میبندیم بر سرمان آوار میشوند
به گلویمان میچسبند و راه نفسمان را بند میآورند …
از فکر و خیال آدمهایی که روزهای زیادی دوستشان داشتیم و حالا هر شب یادشان جانمان را میگیرد
از رفتنهای کشنده میترسیم …
از فراموش نکردنهای مرگ آور!🖤☹️
.
.
.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
از شب میترسیم
به خاطر تاریکی، به خاطر تنهایی.
بزرگ که میشویم
باز هم از شب میترسیم
اما نه به خاطر تاریکی، یا تنهایی!
از خاطراتی میترسیم که تا چشمانمان را میبندیم بر سرمان آوار میشوند
به گلویمان میچسبند و راه نفسمان را بند میآورند …
از فکر و خیال آدمهایی که روزهای زیادی دوستشان داشتیم و حالا هر شب یادشان جانمان را میگیرد
از رفتنهای کشنده میترسیم …
از فراموش نکردنهای مرگ آور!🖤☹️
.
.
.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۹۰۳
۲۰ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.