عشق بیماری مسری ست و من می ترسم

عشق بیماری مسری ست و من می ترسم

با همین شعر به روح تو سرایت بکند
.
عشق، پیری ست که بدجور حواسش پرت است

یک نفر باید ازین پیر حمایت بکند
دیدگاه ها (۳)

؟

‏ چنان تند آمدی ویران سرا کردی مرا رفتی که هر کس دیده میپرسد...

یا چشم بپوش از من و از خویش برانمیا تنـــگ در آغــوش بگیــرم...

از تیغه‌ی دلتنگیبه‌ کجا بگریزیمروزهای یکشنبه.جاییقهوه‌ای نمی...

#انار سرخ رنگِ پاییزی اثر هنری #پرودگار استسرشار از زیبایی و...

هر که گرگ درونش را در اندازد به خاک رفته رفته میشود

یه زمانی خداوکیلی صهیونیست ها به سلبریتی های کله گنده و فیلم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط