مشکی موها و سرخی لبهایت برای این عشق بازی کافیست حالا ف

مشکی موها و سرخی لب‌هایت برای این عشق بازی کافی‌ست حالا فقط مانده باد بیاید حواس روسری‌ات را پرت کند و پیراهنت را به بازی بگیرد تا تو شعر تازه‌ من را کامل کنی
دیدگاه ها (۱)

ﺩﺭﺩﻓﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻋﺸﻖ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ .... ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻓﺘﺮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭﮔﻔﺖ ...

در آن زمان که به شدت احساس تنهایی می کنی مطمئن باش که یکی بر...

پریشان مےشوم روزے ڪه دست ازعشق بردارم چومن زندانےعشقم اگرچه ...

عشقم دوست داشتنت از روی نیاز نبود اصلا دوست داشتنت دست من نب...

با توام آااااای ! پدر سوخته بازی کافی ستهی خرابم کنی و باز ب...

عشق چیز خوبیه پارت ۱ ات :صبح از خواب بلند شدم دوباره یه روز ...

تو مرد اجتماعی پیراهن آجریمن دختری خجالتی و سردو چادریمن دخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط