فکر می کردم پنجره احساس ندارد......
فکر می کردم پنجره احساس ندارد......
اما هنگامی که شیشه پنحره اتاقم بخار کرده بود.....
روی آن اسمت را نوشتم ...
وآنگاه اشگ از شیشه جاری شد....
اما هنگامی که شیشه پنحره اتاقم بخار کرده بود.....
روی آن اسمت را نوشتم ...
وآنگاه اشگ از شیشه جاری شد....
۱.۱k
۱۰ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.