با نگاهت اجتماع کافری تشکیل شد

با نگاهت "اجتماع کافری" تشکیل شد
هیئتی از "فرقه های دلبری" تشکیل شد

مردم از خانه برای دیدنت بیرون زدند
"سازمان رسمی گردشگری" تشکیل شد

ماده گرگ چشم هایت آنقدر کشته گرفت
در مسیرت "دادگاه کیفری" تشکیل شد

آنقدر مردان بیچاره گرفتارت شدند
"مجمع لغو طلاق محضری" تشکیل شد

با تو زیبایی شناسی در هنر تغییر کرد
مکتب "امپرسیون روسری" تشکیل شد

آمدی از خانه بیرون، باز دعوا شد سرت
اخم کردی "دسته های شرخری" تشکیل شد

عده ای می خواستند از جنس تو صحبت کنند
"انجمن های زبان زرگری" تشکیل شد

سیب سرخم! شاخه ات افتاد در دست شغال
باز هم "دنیایی از دیو و پری" تشکیل شد
دیدگاه ها (۷)

حس و حالم شبیه تهران است با هوایی به عشق آلودهحل بحران نمی ک...

حواست به من هست؟دلم میان این همه آدم … ،فقط کمی… ،سادگی می خ...

#سلامتی خودم که هیچکس زیرپست هام کامنت نمیزاره ...

نامه یک پیرمرد ابادانی به پسرش که در زندان سپیداربود نوشت .....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط