زورم

زورم....
به نبودن تو نمی رسد دیگر
نه شکستن ظرف ها
نه مچاله کردن نامه های بی جوابم برای تو
نه پاره پاره کردن لباس هایی که دوست داشتی بپوشم .
هیچ کدام آرام نمی کند این دلتنگی را .
به سرم زده سراغ آخرین راه مانده بروم!!!
تیزی تیغ روی رگ هایم ...
اما....
اما مادرم را چه کنم.
دیدگاه ها (۳)

.ﺍﻣﺸﺐ ﻫﻢ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ,ﻓﻘﻂ...

آنقدر...دوستت دارم کهکه می دانم روزی خدابه زمین خواهد آمدتا ...

با رقیبان سخن از کشتن ما می گویدکشتن آنست که با غیر سخن می گ...

مادربزرگ خیال می کندهر چه بیشتر برایشقرص بنویسندبیشتر زنده م...

صحنه پارت دهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط