عشق حاضر جواب منp68

ای کاش میومدی! من اونجا خیلی تنهام!‬
‫- دوست داری رزم بیاد!‬
‫یا خدا! این سویون جونم نه اهنی نه اوهونی یه دفعه وارد موضوع میشه!‬
‫بهش نگاه کردم و سرم انداختم پایین!‬
‫ - چرا خجالت میکشی اگه بخوای رزیم با خودمون میبریم!‬
‫دیگه خجالت مجالتو گذاشتم کنارو با اشتیاق گفتم:‬
‫- عالی میشه!‬
‫رز تو که مشکلی نداری عزیزم؟‬
‫رز مثل خودم پر از رو گفت:‬
‫- نه آجوما مشکلی ندارم!‬
‫ - اینم از رزی! دیگه همه چیز اوکی؟‬
‫چشمک زدمو گفتم:‬
‫- همه چیز اوکی!‬
‫- خب خدا رو شکر!‬ خدایا شورکت
سویون که از اشپزخونه رفت بیرون منو رزی مثل اسگول کوکیا شروع کردیم دلقک بازی!‬
‫که یدفعه جیمین پرید تو اشپزخونه! ما رو که دید اول مثل ویندز بالا نیومده ها بهمون زل زد بعدم‬ ‫زد زیر خنده! رو یخ اسکی کنی گلابی! امید وارم خشتکت در ملعه ی عام جر بخوره رزی خجالت زده رفت بیرون!‬
هنوز بچه ایا
‫- به تو چه؟‬
‫اومد رو صندلی نشست که گوشیش زنگ خورد:‬
‫- بله؟‬
‫- نه هیونگ الآن میام فقط همه چیزو که برداشتی؟‬
‫خندید ...‬
‫- اره مایوتم بیار لازمت میشه!‬
‫- اوکی الآن را میوفتم ... باشه باشه ... فعال بای تا های!‬
‫و تماسو قطع کرد! خواست پاشه که مشکوک گفتم:‬
‫- جایی قرار بری؟‬
دیدگاه ها (۰)

عشق حاضر جواب منp69

عشق حاضر جواب منp70

عشق حاضر جواب منp67

عشق حاضر جواب منp66

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط