My scary vampire...
My scary vampire...
پارت ۳
توی فکر بودم که یهو در باز شد ترسیدم ... از جام بلند شدم ... همون مرده بود ...
کوکی : میبینم که ....
ا.ت : ت کی هستی
کوکی : معلوم نیست ؟
ا.ت : باهام چیکار داری ..
کوکی : من فقط خونتو میخوام خوشگله ...
ا.ت : بزار برم
کوکی : نچ نچ .... اینقدر خونتو میخورم تا جون بدی ..
ا.ت : ( آب دهنشو قورت داد ) ترو خدا بزار برم ...
کوکی : نمیشه اصرار کنی یا فکر فرار به سرت بزنه بد میبینی
ا.ت : (نشست روی تخت )
کوکی : خوبه این لباس رو گزاشتم ... پاهای خوبی داری ...
ا.ت : پتو رو کشید روی پاهاش
کوکی : اونو بر دار
ا.ت : نمیخوام
کوکی : قانون اول رو حرف من حرف نزن ...
ا.ت : ( اخم کرده )
کوکی : ( اومد جلو )
ا.ت : چیکار میخوای کنی ....
کوکی : ( بازم اومد جلو ) هیسس
ا.ت : یاااا ب من نزدیک نشو
کوکی : ( اومد جلو ا.ت رو گرفت و بوسیدش )
شروع کرد ب خوردن لباش و یهو دندون های نیشش رو فرو برد ت لبای ا.ت ...
ا.ت : یااااااااااا
کوکی : دلم نیومد با روش های بد تنبیهت کنم ..
( بلند شد )
کوکی : خب اینش چیه ؟
ا.ت : ت رو سننه
کوکی : هییی میگی یا
ا.ت : اس اسمم ا.ت هس
کوکی : خوب ا.ت خانم .. در رو باز میزارم ولی نگهبانا چهار چشمی هواسشون بهت هست دس از پا خطا کنی
ا.ت : اهههه
کوکی : بزار بهت رحم کنم
ا.ت : عشش باشه برو
ویو ا.ت ...
وقتی رفت از اتاق اومدم بیرون همه جا پر از نگهبان بود .... یه اجوما اومد پیشم
اجوما : سلام د دخترم بیا اینا رو بخور
ا.ت : سلام ممنونم ... شما کی هستید
اجوما : من یکی از خدمت کار های اینجام
ا.ت : اون خون شما رو نمیخوره
اجوما : ارباب فقط خون کسایی که دوست داره رو میخوره ...
ا.ت : شما میدونید اسمش چیه ؟
اجوما : ت بهش بگو ارباب ...
ا.ت : باشه ولی اسم اصلیش چیه ؟
اجوما : جئون جونگکوک .. ولی هیچ وقت با اسم صداش نکن ...
ا.ت : باشه ...
اجوما : ب حرفاش گوش بده تا بهت اسون بکیره شاید نکشتت ...
ا.ت : یعنی میشه ...
اجوما : اره
پیش اجوما بودم . بهش کمک میکردم و باهاش
حرف میزدم ... خیلی مهربون بود تا یهو در باز شد
همه : سلام ارباب ....( تعضیم کردن )
چشام گرد شد ...
کوکی : به به ا.ت خانم
دویدم سمت اتاق .... ک یهو یکی از پشت گرفتم ... پشتم رو نگاه کردم ... جونگکوک بود
لبخند زدم
کوکی : این طرز استقبال از اربابته ...
ا.ت : هیم ....
کوکی : بیا بریم
ا.ت : اهه ولم کن
کوکی : میگم بیا بریم
ا.ت : اهه
کوکی : راه برو ....
ا.ت : ولم کن جونگکوک .... همم ( بستن دهنش)
هر کی اونجا بود چشش مث قورباقه شد
کوکی : چی گفتی ... ن الان منو چی صدا کردی ؟ .....
پارت بعد ؟
فیک چطوره ؟
پارت ۳
توی فکر بودم که یهو در باز شد ترسیدم ... از جام بلند شدم ... همون مرده بود ...
کوکی : میبینم که ....
ا.ت : ت کی هستی
کوکی : معلوم نیست ؟
ا.ت : باهام چیکار داری ..
کوکی : من فقط خونتو میخوام خوشگله ...
ا.ت : بزار برم
کوکی : نچ نچ .... اینقدر خونتو میخورم تا جون بدی ..
ا.ت : ( آب دهنشو قورت داد ) ترو خدا بزار برم ...
کوکی : نمیشه اصرار کنی یا فکر فرار به سرت بزنه بد میبینی
ا.ت : (نشست روی تخت )
کوکی : خوبه این لباس رو گزاشتم ... پاهای خوبی داری ...
ا.ت : پتو رو کشید روی پاهاش
کوکی : اونو بر دار
ا.ت : نمیخوام
کوکی : قانون اول رو حرف من حرف نزن ...
ا.ت : ( اخم کرده )
کوکی : ( اومد جلو )
ا.ت : چیکار میخوای کنی ....
کوکی : ( بازم اومد جلو ) هیسس
ا.ت : یاااا ب من نزدیک نشو
کوکی : ( اومد جلو ا.ت رو گرفت و بوسیدش )
شروع کرد ب خوردن لباش و یهو دندون های نیشش رو فرو برد ت لبای ا.ت ...
ا.ت : یااااااااااا
کوکی : دلم نیومد با روش های بد تنبیهت کنم ..
( بلند شد )
کوکی : خب اینش چیه ؟
ا.ت : ت رو سننه
کوکی : هییی میگی یا
ا.ت : اس اسمم ا.ت هس
کوکی : خوب ا.ت خانم .. در رو باز میزارم ولی نگهبانا چهار چشمی هواسشون بهت هست دس از پا خطا کنی
ا.ت : اهههه
کوکی : بزار بهت رحم کنم
ا.ت : عشش باشه برو
ویو ا.ت ...
وقتی رفت از اتاق اومدم بیرون همه جا پر از نگهبان بود .... یه اجوما اومد پیشم
اجوما : سلام د دخترم بیا اینا رو بخور
ا.ت : سلام ممنونم ... شما کی هستید
اجوما : من یکی از خدمت کار های اینجام
ا.ت : اون خون شما رو نمیخوره
اجوما : ارباب فقط خون کسایی که دوست داره رو میخوره ...
ا.ت : شما میدونید اسمش چیه ؟
اجوما : ت بهش بگو ارباب ...
ا.ت : باشه ولی اسم اصلیش چیه ؟
اجوما : جئون جونگکوک .. ولی هیچ وقت با اسم صداش نکن ...
ا.ت : باشه ...
اجوما : ب حرفاش گوش بده تا بهت اسون بکیره شاید نکشتت ...
ا.ت : یعنی میشه ...
اجوما : اره
پیش اجوما بودم . بهش کمک میکردم و باهاش
حرف میزدم ... خیلی مهربون بود تا یهو در باز شد
همه : سلام ارباب ....( تعضیم کردن )
چشام گرد شد ...
کوکی : به به ا.ت خانم
دویدم سمت اتاق .... ک یهو یکی از پشت گرفتم ... پشتم رو نگاه کردم ... جونگکوک بود
لبخند زدم
کوکی : این طرز استقبال از اربابته ...
ا.ت : هیم ....
کوکی : بیا بریم
ا.ت : اهه ولم کن
کوکی : میگم بیا بریم
ا.ت : اهه
کوکی : راه برو ....
ا.ت : ولم کن جونگکوک .... همم ( بستن دهنش)
هر کی اونجا بود چشش مث قورباقه شد
کوکی : چی گفتی ... ن الان منو چی صدا کردی ؟ .....
پارت بعد ؟
فیک چطوره ؟
۴.۸k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.