My scary vampire...
My scary vampire...
پارت ۴
کوکی : چی گفتی ... ن الان منو چی صدا کردی ؟ .....
ا.ت : غلط کردن
کوکی : اها پس ... کدوم احمقی اسم منو بهش گفته
همه :....
کوکی : یااا با شامام یا مینالید یا همتون ...
اجوما : من بودم ارباب ببخشید غلط کردم ..
کوکی : ک اینطور غلط کردن فایده ندارع چنان تنبیهت کنم که ...
ا.ت : ارباب ببخشش لطفا ... بجاش منو تنبیه کن . من گفتم اسمتو بهم بگه خواهش میکنم ...
کوکی : هه هر دوتاتون تنبیه میشید ...
کوکی : (ی شلاق برداشت و رفت سمت اجوما ...) به چه جرئتی .....
ویو ا.ت ...
وای نه چیکار کنم اجوما خیلی مهربونه گناه دارع ... هوم نه چیکار کنم ی کار شکه ککنده عام یه کاری ک متوقفش کنه ... چیکار کنم ...
کوکی : به چه جرئتی .... ( درحال رفتن طرف اجوما )
ا.ت : ( دوید طرفش اومد جلو کوکی و لباشو گزاشت روی لبهای کوکی )
کوکی ( 😶 .... )
ا.ت : ( اومد عقب ... ارباب منو ب جاش تنبیه کنید ) ( دوید و رفت ت اتاقش )
کوکی : ( ی چوب برداشت رفت ت اتاق )
ویو ا.ت ...
یهو یکی اومد داخل اتاق ...
جونگکوک بود با یه چوب دستش ...
خیلی ترسیدم ... اون در رو قفل کرد و پرده ها رو کشید ...
اومد نزدیک ....
کوکی : یااا ت با چ جرئتی هم منو با اسم صدا کردی و هم منو بوسیدی هان ؟ کی چنین اجازه ای بهت داده دختره ی هرزه ...
ا.ت :( زد زیر گریه)
کوکی : حالا حالیت میکنم ....
(چشای کوکی قرمز و غرق خون شد و یه لبخند شیطانی زد )
ا.ت : جیغغغغغغ ... قش کرد ( خاک ت گورم بچه ها قش با چ ق. غ هی بود ؟😂💔)
ویو کوکی ...
عصبانی شده بودم اخه کسی تا خالا اسم منوب زبون نیورده بود خال این دختره هرزه .... رفتم تا تنبیهش کنم چیزای بدی توی ذهنم میگزشت برای تنبیهش تا اخر کار رفتم ولی بعد نمیدونم چرا نتونستم باهاش اون کارو کنم ..... رفتم طرف تا ... ک یهو جیغ کشید و قش کرد ...
ناخدا گاه سریع دویدم و گرفتمش ... و گزاشتمش روی تخت ... و بعد از اتاق رفتم ...
ویو ا.ت ...
اون اومد نزدیکم جیغ زدم و دیگه نفعمیدم چی شد اما وقتی ب هوش اومدم ...
پارت بعد ؟
یااا .. بگید فیک چطورع چرته ولش کنم یا ن ادامه بدم ...
پارت ۴
کوکی : چی گفتی ... ن الان منو چی صدا کردی ؟ .....
ا.ت : غلط کردن
کوکی : اها پس ... کدوم احمقی اسم منو بهش گفته
همه :....
کوکی : یااا با شامام یا مینالید یا همتون ...
اجوما : من بودم ارباب ببخشید غلط کردم ..
کوکی : ک اینطور غلط کردن فایده ندارع چنان تنبیهت کنم که ...
ا.ت : ارباب ببخشش لطفا ... بجاش منو تنبیه کن . من گفتم اسمتو بهم بگه خواهش میکنم ...
کوکی : هه هر دوتاتون تنبیه میشید ...
کوکی : (ی شلاق برداشت و رفت سمت اجوما ...) به چه جرئتی .....
ویو ا.ت ...
وای نه چیکار کنم اجوما خیلی مهربونه گناه دارع ... هوم نه چیکار کنم ی کار شکه ککنده عام یه کاری ک متوقفش کنه ... چیکار کنم ...
کوکی : به چه جرئتی .... ( درحال رفتن طرف اجوما )
ا.ت : ( دوید طرفش اومد جلو کوکی و لباشو گزاشت روی لبهای کوکی )
کوکی ( 😶 .... )
ا.ت : ( اومد عقب ... ارباب منو ب جاش تنبیه کنید ) ( دوید و رفت ت اتاقش )
کوکی : ( ی چوب برداشت رفت ت اتاق )
ویو ا.ت ...
یهو یکی اومد داخل اتاق ...
جونگکوک بود با یه چوب دستش ...
خیلی ترسیدم ... اون در رو قفل کرد و پرده ها رو کشید ...
اومد نزدیک ....
کوکی : یااا ت با چ جرئتی هم منو با اسم صدا کردی و هم منو بوسیدی هان ؟ کی چنین اجازه ای بهت داده دختره ی هرزه ...
ا.ت :( زد زیر گریه)
کوکی : حالا حالیت میکنم ....
(چشای کوکی قرمز و غرق خون شد و یه لبخند شیطانی زد )
ا.ت : جیغغغغغغ ... قش کرد ( خاک ت گورم بچه ها قش با چ ق. غ هی بود ؟😂💔)
ویو کوکی ...
عصبانی شده بودم اخه کسی تا خالا اسم منوب زبون نیورده بود خال این دختره هرزه .... رفتم تا تنبیهش کنم چیزای بدی توی ذهنم میگزشت برای تنبیهش تا اخر کار رفتم ولی بعد نمیدونم چرا نتونستم باهاش اون کارو کنم ..... رفتم طرف تا ... ک یهو جیغ کشید و قش کرد ...
ناخدا گاه سریع دویدم و گرفتمش ... و گزاشتمش روی تخت ... و بعد از اتاق رفتم ...
ویو ا.ت ...
اون اومد نزدیکم جیغ زدم و دیگه نفعمیدم چی شد اما وقتی ب هوش اومدم ...
پارت بعد ؟
یااا .. بگید فیک چطورع چرته ولش کنم یا ن ادامه بدم ...
۶.۱k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.