مافیای خشن
(مافیای خشن )
(پارت نهم)
*: کوک رو بخاطر همین دوسش داشتم چون روم غیرت داشت. دیدم دیگه اصلا داییم بهم نگا نکرد و دیدم حرفای کوکی موثر بوده.
#:ساعت ۱۲ شب بود که دیدم ا/ت انقدر خسته بوده که یهو سرپا خوابید افتاد رو شونم همه یه دفعه نگاهم کردن منم شوکه شدم و براید استایل بغلش کردمو از مادر پدرش خدافظی کردم و گذاشتمش تو ماشین خوابید و ماشین رو روشن کردم و رفتیم تو راه رسیدیم تو عمارت بعد بردمش بالا گذاشتمش رو تخت و خوابیدم .
*:با حالت تهوع بیدار شدم دیدم لباسام عوض شده و توی خونم میدونستم کار کوک بوده ولی سریع دویدم تو دست شویی و اوردم بالا دیدم کوک داره نگام میکنه (اوخ کیوتم)
#:ا/ت میخای بریم دکتر؟
*:....سرشو به نشونه مثبت تکون داد.
ویو کوک:ا/ت رو رسوندم تو بیمارستان و رفت پیش دکتر.
پرش زمانی به ۱۰ دیقه بعد:
*:....چی باشه ممنونم
نمیدونستم چی بگم واقعا مامان شدم !!
چطور به کوک بگم هوفف!
#ا....(تا کوک اومد حرف بزنه دست گداشت رو دهنش)
*:هیس .... هیچی نگو خوب...؟
#:(سرشو به نشونه مثبت تکون داد)
#:رفتیم تو ماشین ا/ت گفت:
*:کوک یه چی میگم فقط شوکه نشو؟
#:اوم باشه
*:کوک منو تو...... مامان بابا شدیم!!@
#: چی چه خوب !جانمممممم بابا شدم
*:اره کوک (اشک شوق)
از اون روز به بعد کوک مثه چشاش ازش مراقبت کرد و.....
؟؟
(پارت نهم)
*: کوک رو بخاطر همین دوسش داشتم چون روم غیرت داشت. دیدم دیگه اصلا داییم بهم نگا نکرد و دیدم حرفای کوکی موثر بوده.
#:ساعت ۱۲ شب بود که دیدم ا/ت انقدر خسته بوده که یهو سرپا خوابید افتاد رو شونم همه یه دفعه نگاهم کردن منم شوکه شدم و براید استایل بغلش کردمو از مادر پدرش خدافظی کردم و گذاشتمش تو ماشین خوابید و ماشین رو روشن کردم و رفتیم تو راه رسیدیم تو عمارت بعد بردمش بالا گذاشتمش رو تخت و خوابیدم .
*:با حالت تهوع بیدار شدم دیدم لباسام عوض شده و توی خونم میدونستم کار کوک بوده ولی سریع دویدم تو دست شویی و اوردم بالا دیدم کوک داره نگام میکنه (اوخ کیوتم)
#:ا/ت میخای بریم دکتر؟
*:....سرشو به نشونه مثبت تکون داد.
ویو کوک:ا/ت رو رسوندم تو بیمارستان و رفت پیش دکتر.
پرش زمانی به ۱۰ دیقه بعد:
*:....چی باشه ممنونم
نمیدونستم چی بگم واقعا مامان شدم !!
چطور به کوک بگم هوفف!
#ا....(تا کوک اومد حرف بزنه دست گداشت رو دهنش)
*:هیس .... هیچی نگو خوب...؟
#:(سرشو به نشونه مثبت تکون داد)
#:رفتیم تو ماشین ا/ت گفت:
*:کوک یه چی میگم فقط شوکه نشو؟
#:اوم باشه
*:کوک منو تو...... مامان بابا شدیم!!@
#: چی چه خوب !جانمممممم بابا شدم
*:اره کوک (اشک شوق)
از اون روز به بعد کوک مثه چشاش ازش مراقبت کرد و.....
؟؟
- ۹.۴k
- ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط