از تلخترین جملات تاریخ ادب

از تلخ‌ترین جملات تاریخ ادب ،
شاید عبارتی از کتاب «انّی راحلة» #یوسف_السباعی باشه ؛
جایی که دختری عاشق رو ،
به زور به عقد مرد دیگه‌ای در میارن ...
وقتی حلقه رو به دستش میندازن ، میگه:
هرگز گمان نمی‌کردم که آدمیزاد
«يُمكنُ أن يُخنقَ من إصبعه»،
ممکن است از انگشتانش هم به دار آویخته شود ...!

"چه دانستم که این سودا
مرا زین سان کند مجنون

دلم را دوزخی سازد
دو چشمم را کند جیحون"
دیدگاه ها (۲)

برای سوخته دل، بستر و مزار یکیستتمشکِ ترشِ لب و تُنگِ زهرمار...

دلِ رنجور مرا نیست به غیر از تو دَوا…❣️#اوحدی

هوا ، هوای سرپیچی از دستورات الهیه 🍻

میدانی ...غمگین ترین نوع دوست داشتن این است؛که بگویی سلام، خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط