راستش را بخواهی آمدم


راستش را بخواهی، آمدم!
هر شب، نه یک بار، نه دو بار
به تعدادِ تمام شب هایِ بعد از نبودنت!
آمدم...
و هر بار این شک به جانم می افتاد
نیستی یا خودت را به نبودن زده ای؟!
اما اینبار صبح که چشم باز کردی،
پشتِ دربِ خیالَت را بخوان..
برایت تا بی نهایت نوشته ام..
جانم، آمدم، به اندازه‌یِ
تمامِ دقایقی که داشتَمَت..
نبودی اما!

#علی_قاضی_نظام
دیدگاه ها (۱)

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط