بسم رب الشهداء

بسم رب الشهداء...


کارهای سوریه م شده بود و تومهرماه بود داشتم می رفتم سوریه...
به سجاد گفتم:
دلم میخواد برم سوریه و شهید شم و ازاین حرفا...
سجاد بااون لهجه ی خیییلی قشنگش گفت:

"بروبابا تو ماله این حرفانیستی..."
آره راست میگفت من ماله این حرفانبودم
مرد توبودی و ماادعای مردی وباغیرتی میکردیم...


به نقل از دوست شهید سجاد مرادی...


شهادت جامونده هاصلوات...
دیدگاه ها (۳)

بسم رب الشهداء...٬ شهید براتی علاقه زیادی به شهید سجاد مرادی...

بسم رب الشهداء...قسمتی از وصیت نامه شهید جــــــــــاویدالاث...

بسم رب الشهداء...شهید مدافع حــــــــــرم مصطفی شیخ الاسلامی...

بسم رب الشهداء...با هم قرار گزاشته بودیم جمعه ها بریم کوهبعض...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط