فقط ادامه بده
فقط ادامه بده
پارت : 8
آنچه گذشت
(ا ت : باشه
جیمین : بفرما پشمک 😊
ا ت : مسی🥺😊
جیمین : خواهش)
ویو جیمین :
بیشتر بازی هارو رفتیم خیلی حال داد مخصوصا با ا ت حس خوبی داشتم پیشش بودم نمیزاشتم دستش از دستم جدا بشه همی بازی هارو دوتایی رفتیم حال داد ا ت یه ماگ خرید ست برای جفتمون سلیقه خوبی داره درست مثل خودم
جیمین : ا ت دیگه بریم سراغ غذا
ا ت : اممممم ، باش
ویو ا ت :
با جیمین سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم به سوی غذا خب اینجا غذای کره ای به سختی پیدا میشه و منم از با غذاهای دریایی زیاد حال نمیکنم به خاطر همین مرغ سوخاری ، پیتزا ، همبرگر گرفتیم با نوشیدنی و خوردیم و سیر شدیم و رفتیم سمت هتل خیلی خسته شده بودیم رفتیم دونه دونه لباسامون رو عوض کردیم و اومدیم یه فیلم کمدی دیدیم خیلی حس و حال خوبی داشتم کنارش، کی فکر میکرد جیمین عاشق من بشه ولی به هر حال شد دیگه 😏 البته اینطوری دهن فامیل هامون رو میبندم که میگفتن تو نمیتونی ولی از جیمین برای اثبات استفاده نمیکنم از اینکه به کره رفتم و موفق شدم و مستقل شدم اثبات میکنم حالا کجا رو دیدن 😏
ا ت : عزیزم خوابت نمیاد
جیمین : چرا ولی دلم میخواد فقط نگاهت کنم آنقدر نگاهت کنم تا سیر شم
ا ت :( سرخ شد) میدونی من خیلی تلاش کردم که فقط یک بار
شما رو از نزدیک ببینم و این منم که از دیدنت سیر نمیشم
جیمین : تو با این سن کمت خیلی بیشتر از بعضیا میفهمی میدونمی روز اول که دیدمت فکر میکردم از این بچه مثبتهای مامانی هستی ( لطفاً به کسی بر نخوره و راجب جیمین بد برداشت نکنید این فقط یک داستان که فیک هست و هیچ کدوم از اینها واقعیت ندارد ممنون 🤌🙄🥺)
ولی وقتی بیشتر باهات آشنا شدم و بیشتر باهم وقت گذراندیم فهمیدم که چه دل پاک و معصومی داری و البته با اینکه مثل خودم کیوتی ولی خیلی هات تشریف داری
ا ت : جیمین من الان از شدت خوشحالی و ذوق سکته میکنم بعد میمیرم
جیمین : ( خندید ) دیگه این حرف رو نزنی ها من از اموالم به همین راحتی نمیگذرم تا پای مرگم هم میام باهات
ا ت : خیلی دوست دارم
جیمین : ولی من دوست ندارم
ا ت : چرا ؟
جیمین : چون بوسم نکردی پس توهم دروغ میگی دوسم داری
ا ت : (بوسیدش) دیگه ناز نکن
جیمین : باش ولی نوبت من هس (ا ت رو بوسیدش)
ا ت : کیوت خوردنی دیگه بخوابیم تا فردا زود بیدارشیم من میرم
جیمین : کجا ؟
ا ت : میرم بخوابم
جیمین : ولی جات اینجاست
ا ت: ولی آخه میدونی
جیمین: نکنه خجالت می کشی
ا ت : امممممم ، خب ارع
جیمین: اشکال نداره بیا بخواب پیشم عادت میکنی
ا ت : .....
جیمین: بیا دیگه
ا ت : باش اومدم
ویو جیمین
اومد پیشم و منم محکم بغلش کردم که شب پا نشه بره یهو
ا ت : بابا مگه میخوام در برم انقد محکم بغلم کردی
جیمین: شاید
پارت : 8
آنچه گذشت
(ا ت : باشه
جیمین : بفرما پشمک 😊
ا ت : مسی🥺😊
جیمین : خواهش)
ویو جیمین :
بیشتر بازی هارو رفتیم خیلی حال داد مخصوصا با ا ت حس خوبی داشتم پیشش بودم نمیزاشتم دستش از دستم جدا بشه همی بازی هارو دوتایی رفتیم حال داد ا ت یه ماگ خرید ست برای جفتمون سلیقه خوبی داره درست مثل خودم
جیمین : ا ت دیگه بریم سراغ غذا
ا ت : اممممم ، باش
ویو ا ت :
با جیمین سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم به سوی غذا خب اینجا غذای کره ای به سختی پیدا میشه و منم از با غذاهای دریایی زیاد حال نمیکنم به خاطر همین مرغ سوخاری ، پیتزا ، همبرگر گرفتیم با نوشیدنی و خوردیم و سیر شدیم و رفتیم سمت هتل خیلی خسته شده بودیم رفتیم دونه دونه لباسامون رو عوض کردیم و اومدیم یه فیلم کمدی دیدیم خیلی حس و حال خوبی داشتم کنارش، کی فکر میکرد جیمین عاشق من بشه ولی به هر حال شد دیگه 😏 البته اینطوری دهن فامیل هامون رو میبندم که میگفتن تو نمیتونی ولی از جیمین برای اثبات استفاده نمیکنم از اینکه به کره رفتم و موفق شدم و مستقل شدم اثبات میکنم حالا کجا رو دیدن 😏
ا ت : عزیزم خوابت نمیاد
جیمین : چرا ولی دلم میخواد فقط نگاهت کنم آنقدر نگاهت کنم تا سیر شم
ا ت :( سرخ شد) میدونی من خیلی تلاش کردم که فقط یک بار
شما رو از نزدیک ببینم و این منم که از دیدنت سیر نمیشم
جیمین : تو با این سن کمت خیلی بیشتر از بعضیا میفهمی میدونمی روز اول که دیدمت فکر میکردم از این بچه مثبتهای مامانی هستی ( لطفاً به کسی بر نخوره و راجب جیمین بد برداشت نکنید این فقط یک داستان که فیک هست و هیچ کدوم از اینها واقعیت ندارد ممنون 🤌🙄🥺)
ولی وقتی بیشتر باهات آشنا شدم و بیشتر باهم وقت گذراندیم فهمیدم که چه دل پاک و معصومی داری و البته با اینکه مثل خودم کیوتی ولی خیلی هات تشریف داری
ا ت : جیمین من الان از شدت خوشحالی و ذوق سکته میکنم بعد میمیرم
جیمین : ( خندید ) دیگه این حرف رو نزنی ها من از اموالم به همین راحتی نمیگذرم تا پای مرگم هم میام باهات
ا ت : خیلی دوست دارم
جیمین : ولی من دوست ندارم
ا ت : چرا ؟
جیمین : چون بوسم نکردی پس توهم دروغ میگی دوسم داری
ا ت : (بوسیدش) دیگه ناز نکن
جیمین : باش ولی نوبت من هس (ا ت رو بوسیدش)
ا ت : کیوت خوردنی دیگه بخوابیم تا فردا زود بیدارشیم من میرم
جیمین : کجا ؟
ا ت : میرم بخوابم
جیمین : ولی جات اینجاست
ا ت: ولی آخه میدونی
جیمین: نکنه خجالت می کشی
ا ت : امممممم ، خب ارع
جیمین: اشکال نداره بیا بخواب پیشم عادت میکنی
ا ت : .....
جیمین: بیا دیگه
ا ت : باش اومدم
ویو جیمین
اومد پیشم و منم محکم بغلش کردم که شب پا نشه بره یهو
ا ت : بابا مگه میخوام در برم انقد محکم بغلم کردی
جیمین: شاید
۶.۱k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.