تک پارتی درخواستی

ا.ت ویو
امروز روز عروسیمه دو ماه پیش من عاشق جانگکوک شدنم اما فهمیدم که مافیاست با هزار بدبختی بختی از دستش در رفتم امروز دارم با پسر عمم ازدواج میکنم خوشحال نیستم لباس عروسم اصلا خوب نیست
گفتن داماد اومده برای آخرین بار خودمو تو آینه
دیدم
رفتم پایین همه دست زدن
دست دوماد رو گرفتم که
عاقد گفت به من اجازه می‌دهید که شمارا بدون هیچ اجباری بلکه به خواسته خودتان شما را زن شوهر علام کنم
دوماد:بله
تا خواستم بله بگم
صدای تیر اومد و خو....ن کانگامیونگ پاشید رو صورتم
که دیدم یه تیر درست تو مغزش خوده پاشدم فرار کنم رفتم طبقه بالا
که در باز شد اون اون کوک بود
کوک: عروس خانومم هم اینجاست
ا.ت: ک.ک.کوک نزدیک نشو
همینجوری میومد نزدیک
منم میرفت عقب که با شتاب خوردم به میز
ا.ت:آخ
کوک اومد صورتمو قاب کرد
کوک : امشب بجای اینکه با اون ...... ازدواج کنی با من قراره ازدواج کنی
ا.ت: برو اون ور من با یه قاتل ازدواج نمیکنم
لباشو .....گذاشت رو لبم
و زیپ لباسموباز‌ کرد
(چیشد دلت خواست بله به خوبی و خوشی شی زندگی کردن)
دیدگاه ها (۲)

گزارش نکنید

ویو ا.تنهگبان کوک بهم ت......جاوز کرد من نمیدونم باید چیکار ...

part:2خیل خوشحال بودم چون الکس نمیومد و اینپ موقعیت خوبی بود...

ویو ا.ت @یه لباس پوشیدم و به فکر فرو رفتم که صدا در اومد کیف...

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۸۶ فیک ازدواج مافیایی

تکپارتی از کوک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط