ویو ا.ت @
ویو ا.ت @
یه لباس پوشیدم و به فکر فرو رفتم که
صدا در اومد کیفمو برداشتم رفتم باز کردم
تهیکنگ با قیافه به شدت عصبی بود مچ دستمو محکم گرفت و پرتم کرد تو ماشین
@آخ
×خفه
@ت. تهیونگ کجا میریم
×میریم تا بچه رو سخت کنیم
@نه نه خواهش میکنم نه
همینجوری که داشت با سرعت میرفت محکم ترمز گرفت و زد کنار ازماشین پیاده شد
منم پیاده شدم وایساده بود
رفتم دستشو گرفتم
@تهیونگ خواهش میکنم میدونم منو دوست نداری اما این بچه نصفی از توعه
×لعنتی من چون عاشقتم میگم سختش کن
@چی!!!
×ا.ت تو بدن ضعیفی داری من نمیتونم اینو قبول کنم که بخاطر زایمان بمیری
رفتم بغلش
@منم
×چی ؟
@منم عاشقتم
@بیا بریم دکتر شاید گفت من میتونم
×مطمئنی
لبمو گذاشتم رو لبش
یه مک کوتاه زدم
@اره
۵سال بعد
@پدرصگ بیا اینجا
×چرا به من فوش میدی اون لباستو انداخته تو آب
@تهوینگگگگگگگگ
+بابا کمککک
من لون پرید بغل ته و باهم دیودن
یه لباس پوشیدم و به فکر فرو رفتم که
صدا در اومد کیفمو برداشتم رفتم باز کردم
تهیکنگ با قیافه به شدت عصبی بود مچ دستمو محکم گرفت و پرتم کرد تو ماشین
@آخ
×خفه
@ت. تهیونگ کجا میریم
×میریم تا بچه رو سخت کنیم
@نه نه خواهش میکنم نه
همینجوری که داشت با سرعت میرفت محکم ترمز گرفت و زد کنار ازماشین پیاده شد
منم پیاده شدم وایساده بود
رفتم دستشو گرفتم
@تهیونگ خواهش میکنم میدونم منو دوست نداری اما این بچه نصفی از توعه
×لعنتی من چون عاشقتم میگم سختش کن
@چی!!!
×ا.ت تو بدن ضعیفی داری من نمیتونم اینو قبول کنم که بخاطر زایمان بمیری
رفتم بغلش
@منم
×چی ؟
@منم عاشقتم
@بیا بریم دکتر شاید گفت من میتونم
×مطمئنی
لبمو گذاشتم رو لبش
یه مک کوتاه زدم
@اره
۵سال بعد
@پدرصگ بیا اینجا
×چرا به من فوش میدی اون لباستو انداخته تو آب
@تهوینگگگگگگگگ
+بابا کمککک
من لون پرید بغل ته و باهم دیودن
۶.۳k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.