پارت⁷ [خوناشام جذاب دارم من]
پارت⁷ [خوناشام جذاب دارم من]
کوک: ساکت باش و گرنه بد میبینی... بهتره به اینجا عادت کنی
ا. ت: اگه بزاری برم... برات... برات غذا میارم
کوک: گفتم تو باید همین جا بمونی
ا. ت: خب... خب تا کی
کوک: تا وقتی بمیری
ویو ا. ت
ترسیدمو چیزی نگفتم... دیگه صب شده بودو فکنم اون خوناشام وحشی رفته بود بیرون چون اثری ازش نبود
حالم داش از اینجا بهم می خرد هنوز با رنگش با این رفتاراش با این کاراش اصلا کنار نیومده بودم
ا. ت: اهای...درو باز کن... من حالم خوب نیس... خواهش میکنم هق هق
ویو ا. ت
حالم اصلا خوب نبود پام خیلی درد گرفته بودـ... دراز کشیده بودم... که در باز شد
جون نداستم که پاشم چشامو باز کردم که دیدم یه خانم جوونی اومد... تویه دستش
یه سینی بود
اجوما: اهای دختر جون... پاسو
ا. ت: ت.... توکیی؟
اجوما: پاشو اومدم زخماتو ضد عفونی کنم
ا. ت: نه... نیاز ندارم... فقط بزار برم
اجوما: دست من نیس... پاشو زود باش
ا. ت: هق هق بزار برم... تو خودتم ادمی
اجوما: دیگه حرف نزن
ویو ا. ت
اومد طرفمو گرفت و بلندم کرد که بشینم... داش گردنمو ضد عفونی میکرد... خیلی درد داشت
ا. ت: اخ
اجوما: ساکت
ا. ت: نکن درد داره هق😖
اجوما: بد بخت اگه ضد عفونی نکنم میمیری... انقدم گریه نکن(داد)
ا. ت: ولی... چرا نمی زاری برم خب تو نیا بزار من برم
اجوما: بنظرم دیگه حرف رفتنو نزن... منم وقتی اول اومدم اینجا اومدنم دست خودم بود ولی رفتنم نه...
ا. ت: که چی مگه دست اونه بلخره از اینجا میرم😏
اجوما: بیخیال ولی اینو بدون که هر چی بگی ولم کن و التماس کنی بد می بینی
ا. ت: خب... خب احتمال داره ولم کنه؟
اجوما: یه درصد ولی مردت
ا. ت: چی... یعنی یعنی... 😨
اجوما: اره انقد خونته و میخوره که بمیری... خب تموم شد
ا. ت: عا کی تمومش کردی
اجوما: درضمن اینم بدون که نباید با کسی حرف بزنی تا وقتی ارباب بگه
ا. ت: باشه... ولی ولی اسمش چیه؟
اجوما: واسه چی میپرسی
ا. ت: خب اگه اینجا باید بمونم باید اسمشو بدونم دیگه
اجوما: میگم ولی هیچ وقت نباید اسمشو صدا کنی فهمیدی
ا. ت: اره... اره حالا بگو
اجوما: جونگ کوک اسمش جونگ کوکه ولی تو باید بهش بگی ارباب
ا. ت: عا... باشه
اینم از پارت یکی گاییدم از بس کن پارت بعدیو بزار بعد گف فالو و لایکو کم کن منم فالو دیکه نمی زارم ولی خداییش لایکا کمه
شرط
لایک: ۲۵
کامنت: ۴٠
کوک: ساکت باش و گرنه بد میبینی... بهتره به اینجا عادت کنی
ا. ت: اگه بزاری برم... برات... برات غذا میارم
کوک: گفتم تو باید همین جا بمونی
ا. ت: خب... خب تا کی
کوک: تا وقتی بمیری
ویو ا. ت
ترسیدمو چیزی نگفتم... دیگه صب شده بودو فکنم اون خوناشام وحشی رفته بود بیرون چون اثری ازش نبود
حالم داش از اینجا بهم می خرد هنوز با رنگش با این رفتاراش با این کاراش اصلا کنار نیومده بودم
ا. ت: اهای...درو باز کن... من حالم خوب نیس... خواهش میکنم هق هق
ویو ا. ت
حالم اصلا خوب نبود پام خیلی درد گرفته بودـ... دراز کشیده بودم... که در باز شد
جون نداستم که پاشم چشامو باز کردم که دیدم یه خانم جوونی اومد... تویه دستش
یه سینی بود
اجوما: اهای دختر جون... پاسو
ا. ت: ت.... توکیی؟
اجوما: پاشو اومدم زخماتو ضد عفونی کنم
ا. ت: نه... نیاز ندارم... فقط بزار برم
اجوما: دست من نیس... پاشو زود باش
ا. ت: هق هق بزار برم... تو خودتم ادمی
اجوما: دیگه حرف نزن
ویو ا. ت
اومد طرفمو گرفت و بلندم کرد که بشینم... داش گردنمو ضد عفونی میکرد... خیلی درد داشت
ا. ت: اخ
اجوما: ساکت
ا. ت: نکن درد داره هق😖
اجوما: بد بخت اگه ضد عفونی نکنم میمیری... انقدم گریه نکن(داد)
ا. ت: ولی... چرا نمی زاری برم خب تو نیا بزار من برم
اجوما: بنظرم دیگه حرف رفتنو نزن... منم وقتی اول اومدم اینجا اومدنم دست خودم بود ولی رفتنم نه...
ا. ت: که چی مگه دست اونه بلخره از اینجا میرم😏
اجوما: بیخیال ولی اینو بدون که هر چی بگی ولم کن و التماس کنی بد می بینی
ا. ت: خب... خب احتمال داره ولم کنه؟
اجوما: یه درصد ولی مردت
ا. ت: چی... یعنی یعنی... 😨
اجوما: اره انقد خونته و میخوره که بمیری... خب تموم شد
ا. ت: عا کی تمومش کردی
اجوما: درضمن اینم بدون که نباید با کسی حرف بزنی تا وقتی ارباب بگه
ا. ت: باشه... ولی ولی اسمش چیه؟
اجوما: واسه چی میپرسی
ا. ت: خب اگه اینجا باید بمونم باید اسمشو بدونم دیگه
اجوما: میگم ولی هیچ وقت نباید اسمشو صدا کنی فهمیدی
ا. ت: اره... اره حالا بگو
اجوما: جونگ کوک اسمش جونگ کوکه ولی تو باید بهش بگی ارباب
ا. ت: عا... باشه
اینم از پارت یکی گاییدم از بس کن پارت بعدیو بزار بعد گف فالو و لایکو کم کن منم فالو دیکه نمی زارم ولی خداییش لایکا کمه
شرط
لایک: ۲۵
کامنت: ۴٠
۴۲.۰k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.