پارت پنجم رمان ماه عسل

پارت پنجم رمان ماه عسل


می کنم و به سمت تلوزیون می

یام و تلوزیون رو روشن می کنم؛

دیشب از دستهای سوزان دیدم

که چجوری داشت روشن خاموش


می کرد و کانال هارو عوض می

کرد؛ هنوز اذان صبح شروع نشده٠


ولی من سیر شدم؛ بالاخره اذان

صبح شروع شد از سوزان در


خواست می کنم وضو رو به من


اموز ش بده و سوزان باکمال میل


اموز ش می ده و به من حجاب


گرفتن و یاد می ده و من ومو قع

نماز چادری می کنه وباهم دیگه

نماز و شروع می کنیم؛ سوره ها

رو بلند می خونه و تامن هم حفظ

بکنم؛ سوره ها به قلب و روح


#ملیحه دورانی#دلبردورانی#-#بلاگر#ادبیات#نویسنده#هرکس بامن بدکند#خداوند با او بدکند#
دیدگاه ها (۳)

پارت پنجم رمان ماه عسلمن ارامش می ده و انگار ادم دیگرمی شم ٠...

‌تا زمانی که رسیدن به تو امکان داردزندگی درد قشنگیست که جریا...

به نام نوازنده موسیقی عشق ❤عنوان: یاد عشق تو جای تو هیچکی نم...

به نام خدا دردانه عالماسم شعر: قلبم واسه توبی تو جور نیستمبی...

🌹اعوذبالله من الشیطان رجیم🌺☘🌼بِسْمِ ألله ألرحْمنِ ألرَحيمْأل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط