این دمپایی ها رو بپوش یکم رو قالی راه برو

این دمپایی ها رو بپوش یکم رو قالی راه برو؛
یکی از تکراری ترین دیالوگ های دوران بچگی،
برای ما بازی بود،
برای مادر کار،
همیشه قبل از آمدن عید وسط حیاط قالی را پهن میکرد و اول صبح به جانش می افتاد
وقتی با چشمان نیمه باز برای رفتن به دستشویی به حیاط میرسیدیم؛
با این صحنه مواجه میشدیم،
قالی پهن،
مادر نشسته و فرچه میکشد،
کف ها روی قالی بازی میکنند،
شیلنگ آب گوشه اش افتاده و کمی باز است،
و ما در آن لحظه صبح بخیر میگوییم؛
_ الان صبحه مگه؟ شما رو قبل عید تعطیل کردن که به ما کمک کنید،نه اینکه همش بخوابید.
همیشه موقع آب کشی میرسیدیم
دمپایی ها را باید میپوشیدیم
وقتی مادر همزمان قالی را لول میکرد روی آن راه میرفتیم
ما خوشمان می آمد و مادری که در کارش جدی بود
و ما ول کن نبودیم
و داد مادر بالا میرفت
و ما پا به فرار میگذاشتیم
آن زمان گوشی نبود
آن زمان بازی ما این بود
حس خوب قبل از عید
حس خوب آب بازی
حس خوب کمک با شیطنت


#پیمان_چینی_ساز

پ. ن: یکم نوستالژی ♥👌🏻

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
دیدگاه ها (۱۱)

پیش بندهایی زیبا با شلوار جین کهنه هاتون #هنری_های_رز#رز#خلا...

پیش بندهایی زیبا با شلوار جین کهنه هاتون #هنری_های_رز#رز#خلا...

🕊🍒يه عصر قشنگ 🕊🍒يــه دل خـــوش 🕊🍒یــه جمع صـمـیـمی ...

🍊نمی گویم عصرتان بـخیر🍭کہ خیری ست بہ کوتاهی عصر🍊می گویم عاقب...

عشق وحشی قسمت پانزدهم

WISH MEET YOUPART 14( ادمین. بعد از ناهار میها و خانواده‌اش ...

ات تو باتلاق ذهنی گیر کرده بود این اتفاق برای نمونه ۰۰۹ خیلی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط