کامنتتتتتتتتتتتت پیلیزززززززز
کامنتتتتتتتتتتتت پیلیزززززززز
و درمورد فیک لاو می رایت بزودی تا قسمت چهلم به صورت پی دی اف لینک دانلودش قرار میگیره
Hurt
Ep2
Chanyeol
-هی سهون
همچین مشغول بازی با گرد باد کوچولویه تو دستش بود نفهمید چی گفتم
اروم گفتم-اوه سهووون اگه داد میزدم ابروم پیش اون کیونگسویی که تازه اومده بود میرفت...لبامو گاز گرفتم
آتیش کوچولویی با انگشت اشاره م فرستادم سمت باسنش
یه تیکه از لباس سفیدش اتیش گرفت
یکم رو تخته سنگی که نشسته بود جا ب جا شد.سریع پرید هوا اومد جیغ بزنه شکلک آتیشیه هیس براش فرستادم
بهم نگاه کرد.با دستم اشاره کردم که بیاد.
اوفی کشید یهو یه باد شدیدی از پشت هلم داد.
سهون:چانیول این کتو تازه خریده بودم یه تیکه از شلوار لیم هم سوخت.
لبخند زدم-خوب کری چه کنم.
سهون:خوب حالا چیشده؟
-ایش توهم اعصاب قورت داده ای ها.ببین اون پسر جدیده رو دیدی
$کیونگسو رو میگی؟
-نه اونی که همین الان بردنش پیش سوهو
$چی؟؟؟یعنی شش تا مون تکمیل شد؟
-اره ولی پسره...
$پسره چی؟
-خیلی ریزه میزه س...قدش فک کنم تا سینه م باشه
با دستم روی سینه م یه خط فرضی کشیدم
$همقد کیونگسوعه که ببینم شاید با اون اشتباه گرفتی
-نهههه موهاش خرماییه,ریخته رو پیشونیش تازه دور چشماش خط چشمم میکشه به قدری قدرتش زیاد بوده یه نفر کور شده
یه نفر دستشو گذاشت پشتم+واقعا؟
فاصله ش باهام کم بود سریع برگشتم کای بود
-مگه تو نرفته بودی اسب سواری؟
کای لبخند زد+خوب حوصله م سر رفت یه بشکن زدم اومدم پیش تو
-آه ,سرمو تکون دادم
سهون:اوه سوهو و اون پسره
سریع برگشتم.
سوهو لبخند از سر رضایت زده بود دیگه نگرانی هاش تموم شده بود اون پسره هم سرش پایین بود.
سوهو:پسرا بیاین اینجا.
کای سریع غیب شد و ظاهر شد پیش سوهو.
پسره یکم ترسید.
حیاط قصر یه باغ سر سبز بود هفت سال بود که اینجا زندگی میکردم.تویه این قصر یه ابشار بود که دوسش داشتم سهونم همیشه میرفت و رو تخته سنگی میشست و با اباش بازی میکرد.
رفتم سمتشون.
کیونگسو بچه ی آرومی بود و حرف نمیزد.اروم کنارم وایساد.
ما چهارنفر روی خط روبروی سوهو و اون پسر خوشگل وایسادیم.
سوهو:خوب پسرا این بیون بکهیونه دوست جدیدمون و اخرین نیروی ارادنیا
کای:سلام بکهیونی من کایم قدرتمو که دیدی
پسر زیبا که حالا فهمیدم اسمش بکهیونه لبخند زدو گفت:سلام کای من قدرتم نوره
کیونگسو:دو کیونگسو...خاک و تسلط بر روی زمین. دست بکهیونو فشار داد
بکهیون بهم نگاه کرد و دستای ظریفشو اورد نزدیکم.با دیدن چشمای جادوییش و نگاه مستقیمش قلبم شروع کرد به تند زدن.
لبخند زدم-پ...پ...پ..پا..پارک چانیول...آآآتیش
دستشو گرفتم چه پوست لطیف و نرمی داشت.دستاشو کمی فشردم و اروم ول کردم
همه از دیدن لکنتم تعجب کرده بودن
سهون:اوه سهونم باد
سرمو انداختم پایین و آب دهنمو قورت دادم
سوهو:چانیول باز اتیش از پاهات زد بیرون
سریع یه آب خالی شد رو پاهام.
-هیونگ خیس شدم
سوهو:سبزه ها نصفشون سوخت
بکهیون:صب کن الان خشکشون میکنم
بهش نگاه کردم
دستشو برد سمت آسمون و نور خورشیدو مستقیم تابوند رو کفشم
در عرض یک ثانیه کفشام خشک شدن
سهون:واااو تو فوق العاده ای پسر
-وای ممنونم
بکهیون لبخندی زد و دستاشو اورد پایین
سوهو:سهون میری قوانینو به بک بگی
کای:سوهو هیونگ چان بهتره سهون گیج میزنه اون دفعه دوتا خورشیدو بهم نگفت
سهون:یااا من گیج میزنم هی غیب میشدی میرفتی اینور و اونور با طنابم نتونستم ببندمت مجبور شدم بندازمت تو گردباد تا بفهمی چی میگم خودت گوش ندادی
بکهیون:دوتا خورشید؟؟؟
سوهو:وای پس منم گیجم یادم رفت بهت بگم بک
-خوب چون نیروها به دوتا تقسیم دوتا خورشید تو اسمون اومد.در اخر یکی از این خورشیدا از بین میره.
بک:چجوری؟
-مرگ کسی که یه نصف قدرت اژدها تو بدنشه...
#hurt
و درمورد فیک لاو می رایت بزودی تا قسمت چهلم به صورت پی دی اف لینک دانلودش قرار میگیره
Hurt
Ep2
Chanyeol
-هی سهون
همچین مشغول بازی با گرد باد کوچولویه تو دستش بود نفهمید چی گفتم
اروم گفتم-اوه سهووون اگه داد میزدم ابروم پیش اون کیونگسویی که تازه اومده بود میرفت...لبامو گاز گرفتم
آتیش کوچولویی با انگشت اشاره م فرستادم سمت باسنش
یه تیکه از لباس سفیدش اتیش گرفت
یکم رو تخته سنگی که نشسته بود جا ب جا شد.سریع پرید هوا اومد جیغ بزنه شکلک آتیشیه هیس براش فرستادم
بهم نگاه کرد.با دستم اشاره کردم که بیاد.
اوفی کشید یهو یه باد شدیدی از پشت هلم داد.
سهون:چانیول این کتو تازه خریده بودم یه تیکه از شلوار لیم هم سوخت.
لبخند زدم-خوب کری چه کنم.
سهون:خوب حالا چیشده؟
-ایش توهم اعصاب قورت داده ای ها.ببین اون پسر جدیده رو دیدی
$کیونگسو رو میگی؟
-نه اونی که همین الان بردنش پیش سوهو
$چی؟؟؟یعنی شش تا مون تکمیل شد؟
-اره ولی پسره...
$پسره چی؟
-خیلی ریزه میزه س...قدش فک کنم تا سینه م باشه
با دستم روی سینه م یه خط فرضی کشیدم
$همقد کیونگسوعه که ببینم شاید با اون اشتباه گرفتی
-نهههه موهاش خرماییه,ریخته رو پیشونیش تازه دور چشماش خط چشمم میکشه به قدری قدرتش زیاد بوده یه نفر کور شده
یه نفر دستشو گذاشت پشتم+واقعا؟
فاصله ش باهام کم بود سریع برگشتم کای بود
-مگه تو نرفته بودی اسب سواری؟
کای لبخند زد+خوب حوصله م سر رفت یه بشکن زدم اومدم پیش تو
-آه ,سرمو تکون دادم
سهون:اوه سوهو و اون پسره
سریع برگشتم.
سوهو لبخند از سر رضایت زده بود دیگه نگرانی هاش تموم شده بود اون پسره هم سرش پایین بود.
سوهو:پسرا بیاین اینجا.
کای سریع غیب شد و ظاهر شد پیش سوهو.
پسره یکم ترسید.
حیاط قصر یه باغ سر سبز بود هفت سال بود که اینجا زندگی میکردم.تویه این قصر یه ابشار بود که دوسش داشتم سهونم همیشه میرفت و رو تخته سنگی میشست و با اباش بازی میکرد.
رفتم سمتشون.
کیونگسو بچه ی آرومی بود و حرف نمیزد.اروم کنارم وایساد.
ما چهارنفر روی خط روبروی سوهو و اون پسر خوشگل وایسادیم.
سوهو:خوب پسرا این بیون بکهیونه دوست جدیدمون و اخرین نیروی ارادنیا
کای:سلام بکهیونی من کایم قدرتمو که دیدی
پسر زیبا که حالا فهمیدم اسمش بکهیونه لبخند زدو گفت:سلام کای من قدرتم نوره
کیونگسو:دو کیونگسو...خاک و تسلط بر روی زمین. دست بکهیونو فشار داد
بکهیون بهم نگاه کرد و دستای ظریفشو اورد نزدیکم.با دیدن چشمای جادوییش و نگاه مستقیمش قلبم شروع کرد به تند زدن.
لبخند زدم-پ...پ...پ..پا..پارک چانیول...آآآتیش
دستشو گرفتم چه پوست لطیف و نرمی داشت.دستاشو کمی فشردم و اروم ول کردم
همه از دیدن لکنتم تعجب کرده بودن
سهون:اوه سهونم باد
سرمو انداختم پایین و آب دهنمو قورت دادم
سوهو:چانیول باز اتیش از پاهات زد بیرون
سریع یه آب خالی شد رو پاهام.
-هیونگ خیس شدم
سوهو:سبزه ها نصفشون سوخت
بکهیون:صب کن الان خشکشون میکنم
بهش نگاه کردم
دستشو برد سمت آسمون و نور خورشیدو مستقیم تابوند رو کفشم
در عرض یک ثانیه کفشام خشک شدن
سهون:واااو تو فوق العاده ای پسر
-وای ممنونم
بکهیون لبخندی زد و دستاشو اورد پایین
سوهو:سهون میری قوانینو به بک بگی
کای:سوهو هیونگ چان بهتره سهون گیج میزنه اون دفعه دوتا خورشیدو بهم نگفت
سهون:یااا من گیج میزنم هی غیب میشدی میرفتی اینور و اونور با طنابم نتونستم ببندمت مجبور شدم بندازمت تو گردباد تا بفهمی چی میگم خودت گوش ندادی
بکهیون:دوتا خورشید؟؟؟
سوهو:وای پس منم گیجم یادم رفت بهت بگم بک
-خوب چون نیروها به دوتا تقسیم دوتا خورشید تو اسمون اومد.در اخر یکی از این خورشیدا از بین میره.
بک:چجوری؟
-مرگ کسی که یه نصف قدرت اژدها تو بدنشه...
#hurt
۹.۲k
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.