مرا گفتی بدر پرده دریدم

مرا گفتی بدر پرده دریدم
مرا گفتی قدح بشکن شکستم

مرا گفتی ببر از جمله یاران
بکندم از همه دل در تو بستم

مرا دل خسته کردی جرمم این بود
که از مژگان خیالت را بجستم

ببر جان مرا تا در پناهت
دو دستک می زنم کز جان بسستم

چه عالم‌هاست در هر تار مویت
بیفشان زلف کز عالم گسستم

که در هفتم زمین با تو بلندم
که در هفتم فلک بی‌روت پستم

#مولانا
دیدگاه ها (۱)

سالها پیش زیر آفتاب بهار ،از او سوال کردم فکر میکنی وقتی مر...

تا تو مُرادِ من دَهیکُشته مرا فِراق توتا تو به داد من رَسیمن...

بیا کز عشق تو دیوانه گشتموگر شهری بدم ویرانه گشتمز عشق تو ز ...

‏حتما شنیدی که تو فیزیک چیزی به اسم سرما وجود نداره! و ما اص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط