پارت ۵۱

مثل همیشه تهیونگ وقتی آدم جدید میبینه مثل آهن ربا جذبش میشه الان پیش جین و برادرش بود که دیدم دستشون و گرفت اورد اینور
÷ نامجون ببین چه پسر ماهیه
# تهیونگ ( با تذکر )
= سلام اسم من جین و برادر کوچیکم تهیانگ
٪ سلام ( با خجالت )
# سلام اسم من نامجونه و اینم ( یدونه پس سری به تهیونگ زد ) داداش کوچیکه منه که بعدا باهاش کار دارم
÷ خب من دیگه باید برم یکی منتظرم شما رو باهم تنها میزارم تهیانگ دوست داری با من بیای ؟
٪ آره خیلی دوست دارم
÷ باشه هوسوک توام بیا بریم بگردیم
و به هوسوک چشمک زد
☆ نام کاری نداری من برم ؟
# نه مواظب اون خرابکار باش تا گلستونه دیگه ای به آب نداده
☆ حتما
پسرا رفتن و من موندم با پسری که انگار فرشته ها بوسیده بودنش
# خب من شاهزاده کره شمالیم و ۱۶ سالمه و یه الفام
= منم شاهزاده ژاپنم و ۱۵ سالمه و راستش یه امگام ( قسمت آخر جملش و با خجالت گفت )
# امگا بودن بد نیست پس نباید بابتش خجالت بکشین شاهزاده جین
= شما درست میگی و لطفا جین خالی صدام کن
# خب دوست داری با هم بریم پیش پسرا قرار با چند نفر هم آشنا بشین
= خوشحال میشم
و توی راه کلی با هم صحبت کردیم خیلی آروم و متین بود وهمچنین نسبت به سنش زیادی عاقل بود
خونه یونگی
ویو جیمین
+ کوک نکنه اونجا یه امگا خوشگل تر از من پیدا کنه
دیدگاه ها (۲)

پارت ۵۲

پارت ۵۳

پارت ۵۰

پارت ۴۹

سلام فیک جدید به همراه انجام فیک قبلی اسلاید ۲ تو سولی می‌فه...

پارت 5. وقتی دوستش داشتی اما

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط