شاید دیروز بهتر بود
شاید دیروز بهتر بود
p: 1
*ویو ا.ت*
بدو فرار میکردم نمیدونستم چیکارکنم ازشون میترسیدم بدون اینکه فکر کنم رفتم تو یه خونه ای و درو قفل کردم تا اتاق دویدم
در رو باز کردم و رو تخت دراز کشیدم و اروم جلو نفسمو گرفتم پتو رو کشیدم رو خودم صدای باز شدن در امد میخاستم جیغ بزنم که پتو از روم برداشته شد
(علامت ا.ت+ علامت جونگکوک_)
_تو کی هستی تو خونهٔ من چیکار میکنی
+من.... ا.تم.... کیم ا.ت
_جای رو داری ببری خانوادت؟
+(ترکیدن بغض) مردن
_باشه اروم باش (بغلش کرد)میتونی پیشم بمونی
+اما من میترسم
_نترس چندسالته؟
+... 15سالمه
_خیلی بچه ای
*ویو جونگکوک*
خیلی بچه بود اروم گریه کرد یکم اروم شد گفتم
_خانوادت کسی ازشون زندست
+یه داداش دارم ولی وقتی 9سالم بود از پشمون رفت
_باشه خوبه
*ویو جونگکوک*
زنگ زدم به تهیونگ که ببرمش اونجا سوار ماشین شدم به زور از دست زامبیا فرار کردم
رفتم خونه تهیونگ تا درو باز کرد
.....
p: 1
*ویو ا.ت*
بدو فرار میکردم نمیدونستم چیکارکنم ازشون میترسیدم بدون اینکه فکر کنم رفتم تو یه خونه ای و درو قفل کردم تا اتاق دویدم
در رو باز کردم و رو تخت دراز کشیدم و اروم جلو نفسمو گرفتم پتو رو کشیدم رو خودم صدای باز شدن در امد میخاستم جیغ بزنم که پتو از روم برداشته شد
(علامت ا.ت+ علامت جونگکوک_)
_تو کی هستی تو خونهٔ من چیکار میکنی
+من.... ا.تم.... کیم ا.ت
_جای رو داری ببری خانوادت؟
+(ترکیدن بغض) مردن
_باشه اروم باش (بغلش کرد)میتونی پیشم بمونی
+اما من میترسم
_نترس چندسالته؟
+... 15سالمه
_خیلی بچه ای
*ویو جونگکوک*
خیلی بچه بود اروم گریه کرد یکم اروم شد گفتم
_خانوادت کسی ازشون زندست
+یه داداش دارم ولی وقتی 9سالم بود از پشمون رفت
_باشه خوبه
*ویو جونگکوک*
زنگ زدم به تهیونگ که ببرمش اونجا سوار ماشین شدم به زور از دست زامبیا فرار کردم
رفتم خونه تهیونگ تا درو باز کرد
.....
۱۹.۲k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.