مال من باش
مال من باش
پارت سیزدهم
نیا:تو تو دختره که معلوم نیست بابات کیه مادرت کیه بی..
ا/ت: حرف دهنتو بفهم مین نیا
نیا: پارک ا/ت تو فکر کردی کی هستی که تهیونگ منو به خودت جذب کردی هااا؟
ا/ت: من کسیو جذب نکردم منو ته فقط دوستیم
ولی داشت راست میگفت من اول کوک دوست داشتم ولی الان دیوانه وار عاشق تهیونگ شدم حسود شدم فقط دوست دارم تهیونگ مال من باشه ولی اون میدونم که هیچ حسی به من نداره برای همین باید یک عشق یک طرفه رو تجربه کنم و این عشق هم برام دردناکه و هم لذت بخش دوست داشتن تهیونگ قشنگ ترین اتفاق زندگیم بود ولی نمیتونستم اینو به زبون بیارم برای همین مجبور بودم دروغ بگم
نیا: ته دختره پدسگ بهش نگو ته
ا/ت: مین نیا
نیا:هاااا
ا/ت: داری از حدت میگذری بخاطر ته هیچی بهت نمیگم وگرنه الان دماغتو اسفالت میکردم (این شما و اینم ا/ت خطری)
نیا: هه فکر کردی
ا/ت: یااا دختره
منصرف شدم رفتم بالا دوباره دوش گرفتم ولی اینبار کلی زیر دوش گریه کردم وقتی اومدم بیرون چشمام قرمز بود برام عجیب بود من پارک ا/ت اون دختر شیطون و بی رحم سابق الان تبدیل به یه دختر اروم و دل نازک شدم من عاشق شدم اونم باورم نمیشه صورتمو پاک کردم یه هودی مشکی با یه شلوارک مشکی پوشیدم رفتم رو کاناپه دراز کشیدم و تو فکر تهیونگ بودم که خوابم برد صبح با صدای الارم گوشی بیدار شدم صدای خنده تهیونگ به گوشم رسید سریع رفتم پایین تهیونگ منو دید لبخندی زد که باعث شد دلم بلرزه یهو چهره نیا رو دیدم که داشت با چاقو بهم هشدار میداد ناخوداگاه زدم زیر گریه رفتم بیرون حس گرمی حس کردن تهیونگ بود و منو بغل کرده بود انگار دنیا رو بهم داده باشن اون حس برام بهترین بود من تو رویا بودم من خواب بودم که باعث شد اشک از گوشه چشمام سرازیر بشه
تهیونگ: خوبی؟
ا/ت: نه داغونم تو داغونم کردی تو
محکم تر بغلم کرد
تهیونگ: بگو چیشده؟
ا/ت: من من دوست دارم عاشقتم برات میمیرم ولی تو چی عاشق نیایی وقتی پیش اونی میخندی تو نتونستم حرف بزنم و گریم شدت گرفت
تهیونگ:اون دهن پر صداتو ببند من برات جونمو میدم نیا!نیا کیه تو دنیای من هیچ دختری به جز تو نیست پارک ا/ت
متعجب بهش نگاه میکردم یعنی حس من یک طرفه نبود یعنی عشق من نمیدونم
تهیونگ:پارک ا/ت مال من باش:)
برش زمانی به یک سال بعد
حدود یک سال میشه منو ته نامزد کردیم و کوک و لاریسا هم خیلی باهم اوکی شدن فکر کنم خبرایی باشه جین و نیا باهم ازدواج کردن و نیا الان یک ماه بارداره تهیونگ هم هی اسرار کرده که ازدواج کنیم بچه دار بشیم خودمم بدم نمیاد ولی نمیخوام پرو بشه
تهیونگ: پارک ا/ت
ا/ت: جانم
تهیونگ: دیدی
ا/ت: چیو
تهیونگ: اخرش مال خودم شدی
ا/ت: دیوونه
تهیونگ: دوست دارم ا/ت
.... پایان.....
ببخشید بابت تخیر 😔😔حمایت کنید مرسی💕💕💕
پارت سیزدهم
نیا:تو تو دختره که معلوم نیست بابات کیه مادرت کیه بی..
ا/ت: حرف دهنتو بفهم مین نیا
نیا: پارک ا/ت تو فکر کردی کی هستی که تهیونگ منو به خودت جذب کردی هااا؟
ا/ت: من کسیو جذب نکردم منو ته فقط دوستیم
ولی داشت راست میگفت من اول کوک دوست داشتم ولی الان دیوانه وار عاشق تهیونگ شدم حسود شدم فقط دوست دارم تهیونگ مال من باشه ولی اون میدونم که هیچ حسی به من نداره برای همین باید یک عشق یک طرفه رو تجربه کنم و این عشق هم برام دردناکه و هم لذت بخش دوست داشتن تهیونگ قشنگ ترین اتفاق زندگیم بود ولی نمیتونستم اینو به زبون بیارم برای همین مجبور بودم دروغ بگم
نیا: ته دختره پدسگ بهش نگو ته
ا/ت: مین نیا
نیا:هاااا
ا/ت: داری از حدت میگذری بخاطر ته هیچی بهت نمیگم وگرنه الان دماغتو اسفالت میکردم (این شما و اینم ا/ت خطری)
نیا: هه فکر کردی
ا/ت: یااا دختره
منصرف شدم رفتم بالا دوباره دوش گرفتم ولی اینبار کلی زیر دوش گریه کردم وقتی اومدم بیرون چشمام قرمز بود برام عجیب بود من پارک ا/ت اون دختر شیطون و بی رحم سابق الان تبدیل به یه دختر اروم و دل نازک شدم من عاشق شدم اونم باورم نمیشه صورتمو پاک کردم یه هودی مشکی با یه شلوارک مشکی پوشیدم رفتم رو کاناپه دراز کشیدم و تو فکر تهیونگ بودم که خوابم برد صبح با صدای الارم گوشی بیدار شدم صدای خنده تهیونگ به گوشم رسید سریع رفتم پایین تهیونگ منو دید لبخندی زد که باعث شد دلم بلرزه یهو چهره نیا رو دیدم که داشت با چاقو بهم هشدار میداد ناخوداگاه زدم زیر گریه رفتم بیرون حس گرمی حس کردن تهیونگ بود و منو بغل کرده بود انگار دنیا رو بهم داده باشن اون حس برام بهترین بود من تو رویا بودم من خواب بودم که باعث شد اشک از گوشه چشمام سرازیر بشه
تهیونگ: خوبی؟
ا/ت: نه داغونم تو داغونم کردی تو
محکم تر بغلم کرد
تهیونگ: بگو چیشده؟
ا/ت: من من دوست دارم عاشقتم برات میمیرم ولی تو چی عاشق نیایی وقتی پیش اونی میخندی تو نتونستم حرف بزنم و گریم شدت گرفت
تهیونگ:اون دهن پر صداتو ببند من برات جونمو میدم نیا!نیا کیه تو دنیای من هیچ دختری به جز تو نیست پارک ا/ت
متعجب بهش نگاه میکردم یعنی حس من یک طرفه نبود یعنی عشق من نمیدونم
تهیونگ:پارک ا/ت مال من باش:)
برش زمانی به یک سال بعد
حدود یک سال میشه منو ته نامزد کردیم و کوک و لاریسا هم خیلی باهم اوکی شدن فکر کنم خبرایی باشه جین و نیا باهم ازدواج کردن و نیا الان یک ماه بارداره تهیونگ هم هی اسرار کرده که ازدواج کنیم بچه دار بشیم خودمم بدم نمیاد ولی نمیخوام پرو بشه
تهیونگ: پارک ا/ت
ا/ت: جانم
تهیونگ: دیدی
ا/ت: چیو
تهیونگ: اخرش مال خودم شدی
ا/ت: دیوونه
تهیونگ: دوست دارم ا/ت
.... پایان.....
ببخشید بابت تخیر 😔😔حمایت کنید مرسی💕💕💕
۱۹.۳k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.