همان خدایی که به من مینگریست

همان خدایی که به من مینگریست
و خنده های مستانه ام را می ستود
تمام سالهای کودکیم
اینک
به من مینگرد
من هنوز
تمام کوله ام پر از نور است
و هنوز صدای آسمان را میشنوم که به من سلام میکند...
دیدگاه ها (۱)

توو این همه سال که به نقش و نقاشی مشغول بودم یاد گرفتم که می...

.به راه های اتصال یکدیگر به خدادست نزنیماجازه بدهیم هر کس به...

|چه دنیای عجیبی استمن اصلا کاریبه کار هیچ‌کس ندارماما همین ب...

پیله کرده ام به خیالتمگر نه اینکههر چه را فکر کنی جذب می کن...

🍋🌊⚡️"تمام آشوب های این روزهایمانبا هر شدت و مقاومتی بالاخره ...

چقدر صبح زیباست ...گویی خدا فرصتی دوباره برای زندگی ...عشق ....

-صدای گریه ی کودکی می آمد... دختر جوانی آمد کودک را در آغوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط