نمی توانم نامت را در دهانم

نمی توانم نامت را در دهانم

و تو را

در درونم

پنهان کنم... گل با بوی خود چه می کند؟

گندمزار با خوشه اش؟

طاووس با دمش؟

چراغ با روغنش؟

با تو سر به کجا بگذارم؟

کجا پنهانت کنم؟

وقتی مردم،

تو را در حرکات دست هایم،

موسیقی صدایم

و توازن گام هایم

می بینند...
نزار قبانی
دیدگاه ها (۱۴)

#یه حس خوب

او رفت و با خود برد شهرم را تهران پس از او توده‌ای خالی‌ست ....

سعدی چو جورش میبری ، نزدیک او دیگر مروای بی بصر ، من میروم؟ ...

یک نفر نان داشت اما بی نوا دندان نداشتآن یکی بیچاره دندان دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط