رضایت نامه را گذاشت جلوی مادرش

رضایت نامه را گذاشتــــــ جلوی مادرش

چه امضا بکنی ،چه امضا نکنی ،من میرم!

اما اگر امضا نکنی من خیالم راحت نیست.

شاید هم جنازه ام پیدا نشه!

در دل مادر آشوبی به پا شد.

رضایت نامه را امضا کرد...

پسر از شدتــــــ شوق سر به سر مادرش میگذاشتــــــ

جنازه ام را که آوردند ، یه وقت خودت را گم نکنی .

بیهوش نشی هااا

چادرت را هم محکم بگیر!



تو چه با غیرتــــــ نگران چادر مادرتــــــ بودی...

و مردان شهر من چه راحتــــــ چادر از سر زنانشانــــــ برداشتند.
دیدگاه ها (۱)

داستانِ احسانقسمت اولپسر عمه ام احسان ، از کوچیکی که پدر و م...

دختره با کلی آرایش به پسره میگه:واقعأ شما پسرا این دختر چادر...

#ترویج_نادرست_حجابلایک!!!شما یک #خانم_چادری_جذاب هستید!!پسری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط