.
.
در ماشین رو بست...
حواسش نبود...
#چادرش گیر کرده بود به در ماشین...
.
ماشین حرکت کرد...
همراه چادرش کشیده شد رو زمین..
چادر از سرش کشیده شد...
.
چندتا مرد هراسون دویدنو زدن به بدنه ی ماشین
.حاجی واستا...نگه دار...
.
#چاد_ش_خاکی_شد
چادرش پاره شد
با زانو خورد زمین
زانوهاش کبود شد
.همسرش پیاده شد..دوید طرفش
چندتا زن اومدن کمکش
یه پیرمرد مغازه دار دویدو رفت براش آب آوورد
.
همسرش اومد وچادرش رو تکوند و انداخت روی سرش
دستش رو گرفت و بلندش کرد
در ماشین رو براش باز کرد
خانومش نشست توی ماشین
یه دستش به در بود یه دستشو زده بود به کمرش
با این ابهت مردونگیش داشت گریه میکرد..
پیرمرد مغازه دار اومد و بهش گفت:پدرجان بخیر گذشت که...
اوا..گریه نداره که...
_آخه میدونی؟مرده...بند دلش پاره شد وقتی همسرش رو وسط خیابون بدون چادر،#خاکی و #زخمی #روی_زمین دید..
.
رفت داخل همین #کوچه ی_بن_بست رو به رو
ماشین رو پارک کرد
پیاده شد
یه گوشه ی کوچه نشست و سرشو تکیه داد به #دیوار
هی ناله میکرد و میگفت ای #وای_مادر
ای وای #زهرا
هی پیشونیش رو به دیوار کاهگلی کوچه میزد و میگفت ای وای #زینب
ای وای #حسن
ای وای از #پهلوی_شکسته...
.
امان از #دل_مولا
ای وای مــــــــــادر
ای وای از #پهـــلوی_شکــسته
.
#وای_مادرم
#وایمادرم
#فاطمیه
#فاطمه سلام الله علیها
#فاطمةالزهرا
#سیلی
#شیعه
#شهادت_مادرم_افسانه_نیست .
#اللهم_لعن_الجبت_و_الطاغوت
.#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
در ماشین رو بست...
حواسش نبود...
#چادرش گیر کرده بود به در ماشین...
.
ماشین حرکت کرد...
همراه چادرش کشیده شد رو زمین..
چادر از سرش کشیده شد...
.
چندتا مرد هراسون دویدنو زدن به بدنه ی ماشین
.حاجی واستا...نگه دار...
.
#چاد_ش_خاکی_شد
چادرش پاره شد
با زانو خورد زمین
زانوهاش کبود شد
.همسرش پیاده شد..دوید طرفش
چندتا زن اومدن کمکش
یه پیرمرد مغازه دار دویدو رفت براش آب آوورد
.
همسرش اومد وچادرش رو تکوند و انداخت روی سرش
دستش رو گرفت و بلندش کرد
در ماشین رو براش باز کرد
خانومش نشست توی ماشین
یه دستش به در بود یه دستشو زده بود به کمرش
با این ابهت مردونگیش داشت گریه میکرد..
پیرمرد مغازه دار اومد و بهش گفت:پدرجان بخیر گذشت که...
اوا..گریه نداره که...
_آخه میدونی؟مرده...بند دلش پاره شد وقتی همسرش رو وسط خیابون بدون چادر،#خاکی و #زخمی #روی_زمین دید..
.
رفت داخل همین #کوچه ی_بن_بست رو به رو
ماشین رو پارک کرد
پیاده شد
یه گوشه ی کوچه نشست و سرشو تکیه داد به #دیوار
هی ناله میکرد و میگفت ای #وای_مادر
ای وای #زهرا
هی پیشونیش رو به دیوار کاهگلی کوچه میزد و میگفت ای وای #زینب
ای وای #حسن
ای وای از #پهلوی_شکسته...
.
امان از #دل_مولا
ای وای مــــــــــادر
ای وای از #پهـــلوی_شکــسته
.
#وای_مادرم
#وایمادرم
#فاطمیه
#فاطمه سلام الله علیها
#فاطمةالزهرا
#سیلی
#شیعه
#شهادت_مادرم_افسانه_نیست .
#اللهم_لعن_الجبت_و_الطاغوت
.#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
۷.۰k
۱۶ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.